«باد و گردباد» را براى آنها خواندم، كه
صابونجى آن را براى شيخ ترجمه كرد. وى گفت كه اگر به وى گفته مىشد در جهان يك
انگليسى وجود دارد كه به راستى با مصائب هند همدرد است، باور نمىكرد [وى ترجمهاى
از شعر مرا شروع كرد كه اگر بتوانم آن را در ميان اوراق خود پيدا كنم، آن ترجمه را
در اختيار دارم.]
«نامههايى كه شيخ در اختيار من گذاشت، بيشترين فايده ممكن را در بر
داشت. دريافتم كه وى در همه جاى هند بسيار محترم شمرده مىشود، و من به خاطر وى
آنچنان مورد استقبال قرار گرفتم كه تعداد معدودى انگليسى استقبالى از ايندست را
تجربه كردهاند. در كلكته تعدادى دانشجوى جوان مسلمان وجود داشتند كه خود را كاملا
وقف عقايد «اتحاد اسلام» وى در مورد اصلاحات ليبرال نمودهاند، و در ديگر شهرهاى
عمده شمال هند هم وضع به همين منوال بود. وى يك مخالف صددرصد حكومت انگليسى بود،
امّا درعينحال بدون كمترين تعصب كهنهپرستانه، و از يك توافق شرافتمندانه با
انگلستان استقبال مىكرد، درصورتىكه معتقد مىشد چنين توافقى قابل اكتساب است.
اين امر بعدها، در بازگشت به اروپا در سال 1884، بر من ثابت گرديد.»
«من مجددا در بهار آنسال، در پاريس، وى را در حالى ملاقات كردم كه با
دوست من شيخ محمد عبده در اتاق كوچكى كه حدود 8 فوت مربع مساحت داشت و در بالاى
خانهاى در كوچه «دوسيز» قرار داشت زندگى مىكرد و اين اتاق به عنوان دفتر روزنامه
عربىزبانى كه آنها منتشر مىكردند و «عروة الوثقى» خوانده مىشد، مورد استفاده
قرار گرفته بود. وى از موفقيت سفر من به هند مشعوف گرديد و تأكيد نمود كه در راه
آرمان اسلام بيشتر فعاليت كنم. در آن موقع لحظات بسيار هيجانانگيزى، در رابطه با
سفر ژنرال گوردون به خارطوم بر انگلستان و قاهره حاكم بود و من خواستار مشورت و
كمك وى در مورد امكان اعزام يك هيأت صلح به سوى مهدى، كه وى كم و بيش با او ارتباط
داشت، و دخالت وى در جهت عقبنشينى گوردن گرديدم. وى علاقمندى خود به كمك به چنين
پروژهاى را، در صورتيكه از حسننيت وزارت امور خارجه، مطمئن مىگرديد، ابراز داشت
و من به محض ورود به لندن پيرامون اين مسئله با گلادستون تماس گرفتم. من معتقدم كه
گلادستون مشتاقانه از كمك وى استفاده مىكرد، و موضوع تا آنجا پيشرفت كه در كابينه
مطرح گرديد. امّا يك موضوع صلحآميز در طرحهاى وزارت امور خارجه جايى نداشت، و
بنابراين اين پيشنهاد رد گرديد.»
«سال بعد، 1885، كه گلادستون از كار بركنار و لرد راندولف چرچيل، كه
با من دوست بود،