responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب مشروطيت ايران نویسنده : براون، ادوارد؛ مترجم مهري قزويني    جلد : 1  صفحه : 336

تصدى پست وزارت امور هند را بر عهده گرفته بود، من جمال الدين را واداشتم به انگلستان بيايد تا وى را، جهت بحث پيرامون شرايط يك توافق احتمالى بين انگلستان و اسلام، ملاقات كند. وى بيش از سه ماه به عنوان ميهمان نزد من اقامت كرد كه بخشى از اين مدت را در كرابت و بخشى را در لندن بود و در اين هنگام بود كه من آشنايى بسيار زيادى با وى حاصل نمودم. من او را به بسيارى از دوستان سياسى خود معرفى كردم، از جمله چرچيل و دروموندولف، و از مكالمات وى با آنها در منزلم يادداشتهاى جالبى در اختيار دارم. يك‌بار مقرر كرد كه وى بايد ولف را در مأموريت ويژه‌اش نزد سلطان، در سفر به قسطنطنيه همراهى كند تا از نفوذ وى نزد اطرافيان پيرو «اتحاد اسلام» عبد الحميد، به سود راه حلى صلح‌آميز كه بايد شامل تخليه مصر، و اتحادى متشكل از انگليس تركيه، ايران و افغانستان عليه روسيه مى‌بود، استفاده شود. متأسفانه، ولف در آخرين لحظه اجازه داد كه وى را از بردن سيد به همراه خود منصرف سازند، و من (دست‌كم بخشى) از دشواريهايى را كه وى در سفرش با آنها مواجه گرديد و شكست نهايى اين سفر را به اين تغيير عقيده منتسب مى‌دانم. سيد از اينكه بدينگونه رها گرديد، بسيار رنجيده‌خاطر شد. زيرا بليط وى به قسطنطنيه نيز قبلا آماده شده بود، و پس از درنگى چند هفته‌اى در لندن، سرانجام با خاطرى رنجيده لندن را به سوى مسكو ترك كرد و در مسكو بود كه وى با كاتكوف آشنا گرديد و خود را در اردوگاه مخالف، يعنى حمايت از يك اتحاد روس- تركى عليه انگلستان قرار داد[1].

«من مدت چند سال سيد جمال الدين را رويت نكردم، امّا در 1893 وى را در حالى يافتم كه در قسطنطنيه، به عنوان يكى از افراد محبوب سلطان عبد الحميد، مستقر شده بود و در مسافرخانه نشان پاشا، درست در خارج از ديوار باغ «يلديز» به عنوان يكى از مستمرى‌بگيران وى اقامت داشت.

فقط چند روز قبل از ورود من وى توانسته بود در يكى از مراسم دربارى مربوط به فستيوال بايرامه، خود را در معرض توجه خاص سلطان قرار دهد. يك مقام دربارى در صدد بازگرداندن وى برآمده بود، امّا وى تأكيد كرده بود كه به عنوان يك «عالم» و يك سيّد اولاد پيغمبر حق دارد كه مقامى معادل هركس ديگر در آنجا داشته باشد و به زور وارد گرديده بود. اين امر توجه سلطان را جلب كرد. و باعث گرديد كه وى را فراخوانده، و جايى در پشت صندلى پادشاه را به وى اعطاء نمايد، جايى كه «حتى از جايگاه حاجب‌اعظم نزديكتر بود.» من معتقدم كه اين صفت مشخصه اوست، زيرا وى به‌


[1] - در رابطه با اين سفر محرمانه به روسيه، برخى نكات در صفحات 105- 103 مقدمه‌اى بر كتاب« بيدارى ايرانيان» ارائه گرديده است. به‌نظر مى‌رسد وى با آقاى دوگير، آقاى رنيويف و مادام نويكرف ملاقات كرده است.

نام کتاب : انقلاب مشروطيت ايران نویسنده : براون، ادوارد؛ مترجم مهري قزويني    جلد : 1  صفحه : 336
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست