جهت پيشروى به سوى پايتخت خوددارى ورزيدند.
آنها بيش از آن پيمانشكنى و كينهجويى غيرقابل علاج شاه را تجربه كرده بودند كه
مايل به كمترين اعتمادى به وى باشند، خاصه آنگاه كه هنوز باند مرتجع و عامل اجرايى
آنها، يعنى كلنل لياخوف دهشتناك، هنوز در اطراف وى بودند و مليّون، بدون ترديد،
بيم آن داشتند كه ديگر هرگز در چنين موقعيت مساعدى براى تحميل اراده خود بر شاه
قرار نگيرند. آنها همچنين عميقا از چشمانداز كسب وام تازهاى توسط شاه، كه معتقد
بودند فورا عليه آزاديهايى كه آنها براى آن مبارزه كردهاند به كار گرفته خواهد
شد، در وحشت بودند. و بالاخره آنكه سوءظن آنها نسبت به سياستهاى روسيه ريشهكن
ناشدنى بود و اگرچه ممكنست در اين مورد راه اغراق پيموده باشند، امّا نمىتوان اين
سوءظن را كاملا بىاساس تلقى كرد. گذشته از نقشى كه، آنها معتقد بودند، عوامل
روسيه در انهدام اولين مجلس، مشروطهاى كه آنها به خاطرش مبارزه مىكردند ايفا
نموده بودند، وقايع اخير دلايل زيادى براى بىاعتمادى به دست مىدادند. حقيقت داشت
كه ورود سربازان روسى جان ساكنان تبريز را نجات داده بود، امّا شش ماه قبل آنها به
بهانه نهچندان موجهتر آسيب ديدن تجارتشان، كه لزوما ناشى از حالت موجود جنگ
داخلى بود، تهديد به آمدن كرده بودند. و با آمدن خود آنها بيشتر همچون يك ارتش
اشغالگر، در يك كشور متهور و فتح شده، رفتار كرده بودند تا يك ارتش صرفا نجاتبخش.
بهعلاوه، پس از دستگيرى رحيم خان، راهزن اصلى كه افراد قبيله متمرد وى خطر اصلى
براى جان و مال ساكنان تبريز، چه ايرانى چه اروپايى، بودند و كرارا اعتراضهايى از
سوى نمايندگان قدرتها در تهران عليه روشهاى وحشيانه جنگى آنها انجام گرفته بود،
روسها فقط به اين بسنده نمودند كه مبلغ عظيمى پول از او گرفته و سپس وى را آزاد
نمايند، كه بدينوسيله وى توانست بعدا موجبات دردسرهاى جدى را فراهم كند. گذشته از
آن، عليرغم وجود نظم سياسى كه تقريبا همواره، پس از افتادن زمام امور شهر به دست
مليّون، حفظ مىگشت، هرگاه شهر يا بندرى، واقع در دسترس حكومت روسيه، اعلام
همبستگى با آرمان مردمى مىكرد، سربازان روسيه با ناوهاى جنگىشان، تقريبا در
تمامى موارد، به بهانه حفظ نظم يا حفاظت از جانهايى كه در خطر نبود، به اين مناطق
اعزام مىشدند. به همين ترتيب، در استرآباد تعداد نگهبانان كنسولگرى روسيه، در 31
مارس[1]، تا 25 تن
افزايش يافت و اين فقط سه روز پس از آن بود كه اين شهر اعلام حمايت از مشروطيت
كرده بود[2]. در اوّل
آوريل، مليّون «كارگزار را، كه مظنون به همراهى كنسول
[1] - كتاب سفيد[ كد 4733] متن ضميمه در شماره 147، ص
72.