فصل دهم پيروزى مليّون، استعفاى محمّد على
شاه، و اعاده مشروطيت
با به آخر رسيدن مقاومت تبريز، چنين بهنظر مىرسد كه آرمان مليّون
از دست رفته و محمد على شاه، كه توسط روسيه و انگلستان به انعقاد يك مجلس ملّى
معتدل و يحتمل بىاثر كه به مراتب از مجلس گذشته حاضربهخدمتتر باشد متقاعد يا
مجبور گشته است، خواهد توانست وامى را از اين دو قدرت، مشروطه به شرايط و تضمينها
و مشاورانى كه ضربهاى مرگبار بر استقلال ايران وارد خواهند ساخت، حتى اگر اين
كشور را فورا به وضعيت كشورهايى همچون مصر و تونس نكشانند، به دست آورد. البته،
روند حوادث غلط بودن اين پيشگوييها را نشان داد و همانطور كه غالبا در آن سرزمين
عجايب اتفاق مىافتد، يكبار ديگر امر غيرمنتظره به وقوع پيوست.
همانطور كه قبلا مشاهده كرديم، قيام ايالات به رهبرى بختياريها در
اصفهان، در 2 ژانويه 1909، انجام گرفت. رشت هم، در 8 فوريه، تربت حيدريه در 14
مارس، همدان و شيراز در 25 مارس، بندرعباس و بندر بوشهر در خليج فارس در 17 مارس،
و مشهد در 6 آوريل از اصفهان تبعيت كردند. تمامى اين نهضتها داراى كيفيت مشابه
نبودند. زيرا در حاليكه برخى از اين نهضتها، همچون نهضتهاى اصفهان و رشت، تنظيم
شده، هدفدار و ظاهرا به دقت طراحى شده بودند، ديگر نهضتها از قبيل شيراز، بوشهر و
تفت داراى وضعيت درهم و برهمترى بوده، و باز هم برخى ديگر مثل قيامهاى كرمانشاه،
مورخ 27 مارس و 7 آوريل، صرفا ناآراميهايى بودند كه همواره هنگام تضعيف قدرت مركزى
در ايران آمادگى بروز دارند. قيامهاى كرمانشاه قيامهايى ضديهود بودند. امّا حتى در
اينجا هم چهره قابلتوجه قيام، كه ويژگى روحيه جديد تسامح و احساس انسانيت بود، همانا
تلاش افراد بيشمارى از شهروندان مسلمان در نجات جان همسايگان يهودىشان و حفظ آنها
از اقدامات خشونتآميز بود. كاپيتان ماوورث، كنسول بريتانيا، «از احساس همدردى كه
توسط مسلمانان در ارسال غذا و پوشاك براى يهوديان نشان داده مىشد، بسيار متعجب
گرديد.» وى اضافه مىكند كه بسيارى از يهوديان جان خود را مديون مسلمانانى هستند
كه، در برخى موارد، عملا مسلحانه در جلوى