مىكردند. در ادوار مختلف به بيشتر
سرزمينهاى اسلامى و بسيارى از پايتختهاى بزرگ اروپايى سفر كرد و با شمار كثيرى
از افراد برجسته زمان خود روابطى نزديك، گاه دوستانه و اغلب خصمانه، چه در شرق و
چه غرب، برقرار نمود.
مواد لازم جهت تدوين شرح حال وى خوشبختانه فراوان، امّا عمدتا به
زبان عربى مىباشند[1].
ترجمه حال كوتاهى، به صورت يك پيشگفتار بر برگردان عربى رساله «الرّد
على الدّهريين»(Refutation Of The Materialists) وى- اصل آن به فارسى در حدود 1880 در
حيدرآباد دكن به رشته تحرير درآمده است-، وجود دارد. اين برگردان در 6- 1885- 1303
ه.- در بيروت به چاپ رسيده است. يك ترجمه حال ديگر، كه مشتمل بر شرح زندگانى وى تا
زمان مرگ، در 1897، است، در بخش دوم كتاب «مشاهير الشرق» جرجى زيدان، چاپ قاهره در
1903، صفحات 66- 54، مندرج است. اخيرا نشريه مصرى «المنار» مطالب بسيارى، كه
تقريبا تمامى مراحل زندگانى فعال و پرماجراى وى را به تصوير مىكشد، منتشر ساخته و
كماكان نيز تداوم دارد. بزرگترين و برجستهترين پيروان وى «شيخ محمد عبده»، مفتى
اعظم فقيد مصر، بود كه گرچه بىترديد خود يكى از بزرگترين متفكران و اساتيد زمان
ماست، امّا بدان مفتخر بود كه سيد جمال الدين را سرور و آقاى خويش بنامد. آنان
نخستينبار در 1871 با يكديگر برخورد كردند و از اينزمان به بعد مطالب بسيار و
قابلاعتمادى در باب زندگانى سيد در اختيار داريم. امّا راجع به سنوات نخستين
زندگى و ماجراهاى وى تنها يك شرح حال در دست است كه نه تنها تا حدى سست و كممايه
است، اين دشوارى را هم مىآفريند كه افغانستان را محل تولد و عرصه دستاوردهاى
جوانى او مىداند، حال آنكه تمامى ايرانيان و بسيارى از خبرگان مسائل ايران، نظير
ژنرال هوتم شيندلر(Houtum Cshindle) برآنند كه وى در واقع نه در اسعد آباد(Asad -abad) حوالى كابل، كه در اسدآباد(Asad
-abad)
همدان در ايران متولد شده است. در اينصورت، وى به سختى مىتوانسته است تماسى تنگاتنگ
با رخدادهاى سياسى افغان طى سنوات 68- 1858، چنانكه مدعى است، داشته باشد.
استدلال شده است كه وى به رغم آنكه فى الواقع ايرانى بود داعيه
افغانيت داشت، و اين تا حدى بدين
[1] - هنگام تحرير اين فصل، بخش« مقدمه» كتاب بسيار
تحسينبرانگيز« تاريخ بيدارى ايرانيان»، اثر ناظم الاسلام كرمانى، را كه با اسناد
تاريخى مهم و بىشمارى غنى گرديده، از ايران دريافت داشتم. مقدمه اين اثر، كه حال
يكصد و سيزده صفحه آن را در اختيار دارم، حاوى شرحى طولانى پيرامون زندگى سيد جمال
الدين است. در زيرنويسها تحت عنوان« بيدارى» به اين كتاب اشاره خواهم داشت و طى
يادداشتى در پايان كتاب به نحوى كاملتر از آن نقل قول خواهم كرد.