مىزدند و اين مجلس با تشخيص اينكه تصويب
قوانين امرى بيهوده است، مگر آنكه اجرا شوند، مجبور گرديد تا حد امكان از قدرت خود
در زمينه اجرايى و نيز قانونگزارى استفاده كند. اين منصفانه نيست كه روزنامه تايمز
يكبار از اين مسئله شكايت كند كه مجلس هيچكارى بجز صحبت انجام نمىدهد، و بار
بعدى از اين شاكى باشد كه اين ركن به صحبت بسنده نكرده و سعى در اقدام دارد.
برخورد آن جريده نسبت به مجلس همواره تجسم ضربالمثل ايرانى «كجدار و
مريز» است (كج نگهدار، امّا مريز).
3. عدم شايستگى اعضاء
هيچكس مدعى نيست كه تمامى اعضاى اوّلين مجلس وطنپرستانى بىريا
بودند كه به منافع خود اهميت نداده و تنها در پى آرزوى خدمت به كشور خويش بودند.
اگر بخواهيم به زبانى كه عادتا توسط تايمز، و حتى همجنسان خردتر و بىلجامتر آن،
به كار گرفته مىشود قضاوت كنيم، دشوار بتوان حتى در مورد پارلمان بريتانياى كبير
هم مدعى چنان چيزى بود. بىترديد مجلس اعضاى فاسدى نيز داشت- كه در صورت لزوم
مىتوان برخى از آنها را نام برد-، در حاليكه ديگر افرادى نيز وجود داشتند كه
احتمالا آرزوهاى شخصى اغراقآميزى در سر مىپروراندند. امّا نكته آنست كه در آنجا
كه تحت رژيم قديم دشوار بود يك صاحبمنصب غيرفاسد پيدا كرد، مسلما بخشى عظيم، و
احتمالا اكثريت، نمايندگان مجلس ملّى داراى روحيهاى وطنپرستانه و مردمى بودند كه
در اعضاى هر پارلمانى، خواه آمريكايى خواه اروپايى، امرى معتبر است. هيچ فرد منطقى
بيش از اين نمىتواند انتظار داشته باشد. زيرا اگر تحول ناگهانى در مورد اشخاص
امرى نادر باشد، لزوما در مورد ملتها امرى به مراتب نادرتر است. روش منصفانهتر
آنست كه اين سئوال مطرح شود: «آيا تاريخ توانسته است نمونههاى زيادى از ملتى را
ارائه دهد كه در زمينه روحيه مردمى و اخلاقيات به چنين پيشرفتهايى برجسته، در
زمانى اينچنين كوتاه نايل گرديده باشند كه مردم ايران طى دوره مورد بحث نايل
آمدند؟» من به جرأت تصور مىكنم كه نمىتوان به آسانى مواردى مشابه يافت.
4. وضع مالى كشور و نظم عمومى
همانطور كه آمد، مشكل مالى بزرگترين مشكل مجلس بود، و طرحى كه در اين
رابطه كميته مالى