سفارت به باغشاه دعوت كرد و با تقريرات
دوستانه موافقت خود را به تكليف سابق، كه پيش جنابعالى عرض كردهام، به شرط
تدابيرى كه تلخيص گريبان از اعتراض دول اروپا به جهت تبديل كردن حكومت مشروطه به
استبداد قديمى ممكن باشد بيان كرد و منضما به موافقت خود گفت كه خواهشش اينست كه
هرقدر ممكن است خونريزى كمتر باشد. ولى من به اين خواهش او جسارت كرده در جواب
گفتم كه خونريزى در اين جنگ مجبورى و ضروريست. چون از باغشاه برگشتيم، من و ترجمان
اوّل مذكور همانشب در سفارت ترتيبى به جهت معامله آينده با آشيانه دزدان كه در
اين شهر با طنطنه عظيم مجلس ناميده مىشود معين نموديم. در اين ترتيب كه يك اساسى
است از براى اجراى كارهاى آتيه، اوّل قرارى كه داده شد اين بود كه تا دم آخر بايد
مجلس و طرفداران او را به كلى غافل كرده و به سفارت نيز نبايد گذاشت خبرى معلوم
شود تا يكدفعه كار را به مخالفت كشانده و به استعمال قوه مرتبه عسكريه آشيانه
دزدان و رشوهخواران را خراب و حاميانش را كه مقاومت و ممانعت كنند بكشيم و آنها
را هم كه زنده ماندند، در عدليه محكوم و با جزاهاى بسيار سخت مجازات دهيم. چون حال
تمام مأمورين و شاه در دست است كه هميشه در هركارى اعم از اينكه خوب باشد يا بد
مساعد و عيبجويى كرده و به اين جهت تمام كارها را ناتمام مىگذارند، لازم ديديم
كه بعد از آنكه ترتيباتى كه معين كرديم قبول شد، از طرف شاه به خود من آزادى تامه
در اجراى كار داده شود، چنانچه مجبور نباشد كه امر احدى را در اين كار قبول كرده
باشد، ولو از هركه صادر شده باشد تا اينكه كار به كلى تمام شود. اگرچه از اوامر
سابق و تعليماتى كه جناب جلالتمآب عالى دادهايد موقع و حدود قوت بنده كاملا
معلوم است، ولى باز جسارت كرده و استدعا مىكنم كه حدودات مداخله بنده را در اين
كار كه در دست دارم، غير از خدمات سرّى كه در موقع خواهم كرد، معيّن فرمائيد.
وقتى كه ترتيبات كار را كه معيّن كردهايم از طرف سفير و شاه تصديق
شد، صورت او را بدون تأخير به جناب جلالتمآب عالى مىفرستم. منتظر اوامر عالى.
كلنل و. لياخوف. تهران، 27 مه، 9 ژوئن- 1908.