حارس حوزه ملك و دين، ممهّد قواعد سلطنت و
بختيارى، مؤسس قوانين ابّهت و شهريارى، الغازى فى سبيل اللّه المجازى لمن اتّخذ
الهه هواه[1] المؤيد
بتأييد اللّه المجيد، معين السلطنة و العدالة و الحشمة و الاقبال، سلطان بايزيد-
جعل اللّه تعالى مبانى ملكه معمورا و القاه من عنده نصرتا و سرورا- رواحل تحيّات
عنبر نسيم و قوافل تسليمات عبهر شميم كه از فرط محبّت منبعث و از كمال مودّت منشعب
باشد، متحف و مهدى داشته. انهاى رأى ملكآراى عقدهگشاى آنكه در تاريخ دوازدهم شهر
ربيع الثانى در يورت ناخربورنى واقع شد و از آنجا كوچ بر كوچ توجه به جانب مخالفان
مصمم است و محبّت و عهد به دستورى كه سابقا مقرون بود، به همان دستور فى ما بين
مؤكّد است و خللپذير نيست.
و درين اوقات فرخنده ساعات كه عبور ولايت دار الاسلام روم واقع شد،
يساق كرده بوديم كه مطلقا غازيان عظام و عساكر نصرت فرجام، پيرامون احوال رعاياى
آن بلاد نگردند و تعرّض نرسانند[2] و جمعى كه
به واسطه عبور معسكر ظفر پيكر منهزم شده بودند، استمالت داده، به محل و مقام خود
آيند كه اصلا[3] با ايشان
از هيچ وجه مهمى نيست. اميد كه محبّى را حافظ الهى به حكمت نامتناهى تعهد و محافظت
فرموده، پاسبان موافقت طالع را از كنگره ظلام اعلا به ديدهبانى آن تعيين كرده
باشد. چون منشأ اين عطيّه ازلى جوهر جبلّت ذاتى است، ابد الابد[4]
از تعرّض عوارض عارضى به حفظ الهى مصون و مأمون خواهد بود، ان شاء الله وحده
العزيز. چون غرض تأكيد روابط محبّت و القاى مواد مودّت است، زيادت اطناب نرفت.
سرادق دولت و اقبال رفيع و اوج شرف سعادت منيع باد. بأوّل من نطق بالنّون و الصاد.[5]
نامه سلطان با يزيد به شاه اسماعيل
مكتوب بلاغت اسلوب شهريار اعظم و تاجدار اكرم، ملك ممالك العجم و
نوين[6] بلاد الترك
و الديلم، جمشيد دوران و كيخسرو زمان، المؤيّد من عند الله الملك الجليل، شاه
اسماعيل- اسّس الله قواعد عدله و عمره و ايّده بتوفيقه و نصره- در ايمن ساعات و
اشرف اوقات رسيد و از وصول موكب متبرّكش به قيصريّه محميّه، خبير و آگاه ساخت و
امراى آن مرز و بوم را در تقديم مراسم يكجهتى تأكيد نموده، اعلام رفت كه در باب
اتّحاد و صفاى ذات البين دقيقهاى فوت ننمايند و همواره در خلوص و داد و رضاى
طرفين كوشند تا رعايا كه ودائع اللّهاند، در مهد امنوامان فارغ البال بوده، به
دعاى ابد پيوند همگنان درافزايند. و چون