و اعتقاد و سمت محبّت و اعتضاد اهالى ممالك
عالم، خصوصا اهل ديار روم ثابت و محقّق است و همواره از آنجا ارباب طلب و سلوك
متوجه اين خاندان هدايت آشيان و حظاير مقدسه مشايخ جنّت مكان- قدّس الله تعالى
ارواحهم- مىشدهاند و هركس به قدر قابليّت فطرت خود، به مقصود معنوى و مطلوب
اخروى فايز مىگشتهاند؛ اما در بعض اوقات، بعض فترات كه در طريق توجه ايشان واقع
بود، ملوك و حكام اطراف و بلاد متعرّض احوال ايشان مىشدهاند؛ چون طريقه عدالت
افضال خدام حضرت خلافت پناهى جميع اهل اسلام خصوصا سالكان مسالك طريقت و مالكان
ممالك حقيقت را شامل مىباشد، متوقّع و مسئول كه مريدان و معتقدان اين خاندان را
كه داعيه توجّه زيارت اين دودمان باشد، مجاز فرمايند. ملوك و حكّام اقطار و
مستحفظان حدود و امصار را فرمان كه مطلقا مانع آن گروه نگردند كه هركس كه متوجه
اينجانب گشته، به مطلوب اخروى فايز گشته، موجب كثرت دعوات و مستوجب مزيد جاه و
جلال و مستلزم تضاعف رزانت خلافت و افضال شود. ان شاء اللّه تعالى.
چون غرض كلى عرض و اخلاص و دعاگويى بود، بر دعا اختصار و اقتصار لازم
نمود. به جهت عرض و دعا عمدة الطالبين محمد به صوب ملازمت درگاه جهانپناه
فرستاده، همواره جنابعالى ملاذ ارباب آمال و مآل اهل حشمت و اقبال باد. بمحمد و
آله الامجاد. انتهى[1]
*** جواب سلطان با يزيد خان به شاه اسماعيل
جناب سلطنت مآب، حكومت نصاب، شوكت قباب، سعادت اياب، سيادت انتساب،
مبارز السلطنة و الحكومة و العزّ و الاقبال، شاه اسماعيل- اسّس اللّه بنيان عدله و
افضاله الى يوم الدين- تحيّات صافيات شاهانه و تسليمات وافيه پادشاهانه كه از محض
محبّت و صفاى طويّت ابلاغ و ارسال مىگردد، با قوافل مسبّحان اسحار و رواحل موردان
ليل و نهار متحف و مهدى داشته، توجه خاطر همايون به جانب سعادت مقرونش منعطف و
مصروف دانند و همواره از پرسش احوال خيرمآلش مستخبر و ملتفت شمارند. و چون درين
ولا، نامه مشحون به دعا و ختامه مقرون به ثنا از رجا و نجاى ارمآسا اصدار نموده
بودند، در ايمن اوقات و اسعد ساعات شرف نزول يافت و آنچه در مطاوى بلاغت آثارش
منعطف و مندرج كرده، باجماله بل من اوّله الى آخره، محقق گشته، موجب افزونى محبّت
واقع شد و التماس كه در باب عدم منع متوجّهان آن صوب صوابنما رفته بود، تفحّص
فرمود؛ چنان وضوح يافت كه اكثر رعاياى غزاة [مجاهدين] به بهانه زيارت ترك اين
سرزمين كرده، طريق عطالت مسلوك مىداشتهاند و از اين جهت، نقصان كلى به محصول
سپاهى رو مىنموده و هرگاه يكى از
[1] - منشآت فريدون بيگ، ج 1، ص 345؛ نوايى، شاه
اسماعيل، صص 55- 56