اعمال دينى اختلافى نداشتند. اما اغراض
دشمنان دين مبين محمدى، محض اين كه مريد و هواخواهى از اسلام به دست آورده، به
قوّت و پشت گرمى آنها هرچه مقصود و املشان بوده، نايل گردند، در دين اسلام ابواب
طرق و مذاهب را گشوده، از طريقه نواصب بيست و يك فرقه به اسم معتزلى و از روافض
بيست فرقه به اسم شيعى و از خوارج بيست و دو فرقه به اسامى مختلف، و پنج فرقه نيز
به اسم مرجئه و سه فرقه هم به اسم نجاريه و دو فرقه نيز جبريه و مشبّهه جدا كرده،
دين مبين اسلام را طورى مغشوش كردند كه هرگاه صاحب شريعت يا يكى از جانشينهاى
حقيقى آن حضرت به قول يكى از كمّلين اسلام كه قبل از نهصد سال فرموده، امروز اگر
به عالم شهود تشريف مىآوردند، قبول نمىفرمودند كه همان دين بوده كه به فرمان خدا
نشر فرمودهاند.[1]
چون مذاهب شيعيه نيز مثل ساير مذاهب، در عراق ظاهر شده، به تدريج در
ايران شيوع و تعدد به هم رسانيده بود، در هنگام ظهور شاه اسماعيل، پيروان از هر
قبيل مذاهب شيعيه، به خصوص پيروان مذهب زيديه و اسماعيليه و نصيريه و معتقد مذهب
حق اثناعشريه از اماميه، در مملكت ايران بيشتر از اهل سنت و جماعت،[2] معذلك غالب پيروان مذاهب سنيه
ايران و آناطولى و روم ايلى هم، پيروان يكى از طريقت عرفا [بودند]، حتى لشكر
ينگىچرى عثمانيان، عموما بكتاشى بودند و اين واضح است كه جز نقشبنديان، جميع
پيروان و مريدان طرق عرفا، هر يكى از ائمه عليهم السلام را پيرو [و] جناب امير-
صلوات الله و سلامه عليه- را پير پيران مىدانند.
امراى شاه اسماعيل كه اطمينان از استقرار و دوام دولتى كه در قلب
حوزه اسلام تشكيل كرده بودند، نداشتند، اين وضع ناگوار تعدّد مذاهب و مسالك را كه
اهالى ديدند، فهميدند كه بقاى اين وضع باعث سهولت استيلاى ايران از جانب دشمن به
خصوص از طرف عثمانيان خواهد شد؛ احتياج به توحيد مذاهب و مسالك ديده، بعد از مشورت
و تفكر- چنانچه در فوق هم شمّهاى از اين فقره معروض افتاد- مناسب ديدند كه مذهب
اماميه اثناعشريه را مذهب رسمى دولت قرار داده؛ هم اهالى را از تفرقه برهانند و هم
غالب اهالى آناطولى و روم ايلى و ينگىچرى كه محب خاندان بودند، با خودشان مع
ساخته، ضعف كلى به قوت دولت
[1] - در اينجا مؤلف، بحثى در سه چهار صفحه درباره فرق
شيعه آورده، كه تكرار مطالب بىپايهاى است كه در برخى از منابع عمومى مانند الفرق
بين الفرق، كه موضع كاملا ضد شيعى دارد، آمده است. از آنجا كه اگر آن مطالب آورده
مىشد، مىبايست توضيحاتى نيز درباره آن داده مىشد، از نقل آن صرف نظر كرديم. به
علاوه، آن مطالب، كمترين ربطى به مطالب كتاب كه تاريخ شاه اسماعيل و شاه سليم است،
نداشته و در ارائه آنها ضرورتى ديده نمىشد.
[2] - همانطوركه در جاى ديگرى هم نوشتيم، اين مطلب
صحيح نيست. اين درست است كه شهرها و مناطق شيعى در ايران فراوان بوده، اما تا زمان
صفويه، شيعيان ايران اكثريت نداشتهاند.