پيكر مرخص شدند كه در دائره اسلاميت، مشغول
به عيش شوند. حضرت خداوندگار نيز در جزيره مذكوره بسط بساط استراحت و مشغول به عيش
و مصاحبت بودند.
وقايع ماه ربيع الآخر سنه 923
از روز چهارشنبه غرّه تا روز شنبه چهارم مثل ايّام اخيره ماه گذشته،
لشكر در اردو و حضرت خداوندگار در جزيره ام القياس مشغول به عيش و سرور بودند. روز
شنبه چهارم حضرت شهريار از ام القياس كوچيده به اردوى همايون تشريف فرما شدند و
عقد ديوان فرموده، سنان پاشاى معزول از صدارت به حكومت موره تلطيف گرديد و حكم شد
كه با اخراج بلدها در كشتى نشسته، به اسلامبول برود. روز يكشنبه پنجم حكم همايون
به محمد پاشا و زينل پاشا صادر گشت كه منزل خوبى از براى موكب همايون و از براى اردوى
ظفر نمودن تهيه نموده، از اين منزل رحلت نمايند و پاشايان نيز گردش كرده، مناسب
ديدند كه سراپرده سلطانى و چادرهاى عمله خلوت و خواص خدام را در روضه و چادرهاى
اهالى اردو را نيز در جيزه در مقابل سراپرده بزنند.
در همين روز، كمال پاشازاده، قاضى عسكر آناطولى كه مغضوب شده بودند،
مظهر عفو سلطانى گرديدند. روز دوشنبه ششم، حضرت خداوندگار با طبل و علم از اين
منزل كوچ كرده و در كشتى نشسته، از رود نيل نقارهزنان به روضه تشريف برده، عجالة
در يك آفتابگردان اطلس آتش رنگ استراحت فرمودند و مقرّر شد خواجه افندى خاصگيان
در جزيره ام القياس مانده، در روزهاى ديوان، كشتى سوار به ديوان بيايند. از روز
سهشنبه هفتم تا يكشنبه بيست و ششم، وقوعاتى كه قابل ثبت و ضبط شود، به ظهور
نرسيد. روز يكشنبه بيست و ششم، محمد چلپى الملقّب بقاضى مستوفى قرامان كه پيش از
اينها استعفا از استيفاء كرده و از براى جمع جنس در قرامان مانده بود، اكمال
مأموريت نموده، آمد، و در ازاى اين خدمت نايل منصب نشانجىگرى- توقيعى- گرديد و
خبر آوردند كه كشتىهاى جنگى كه تازه ساخته بودند، تماما و سالما از اسلامبول به
اسكندريه آمده، داخل لنگرگاه اين شهر شدهاند.
از روز دوشنبه بيست و هفتم تا روز پنجشنبه سلخ وقوعاتى كه قابل ثبت
باشد، اتفاق نيفتاد.
وقايع ماه جمادى الاولى سنه 923
روز جمعه غزّه نماز جمعه را حضرت خداوندگار در مسجد ام القياس ادا
نمود. از روز شنبه دوم تا روز سهشنبه پنجم، مشغول به تدارك مسافرت شاهنشاهى به
اسكندريه شدند. روز سهشنبه پنجم، از خشكى مقدار كافى از اسبان خاصّه به طرف
اسكندريه فرستادند. عصر روز چهارشنبه ششم جعفر بيگ سردار، كشتىهاى درياى سفيد كه
با كشتىهاى جنگى به اسكندريه آمده بود، از خشكى به ام القياس آمده، بار يافت و
دست بوسيده خلعت پوشيد و