قمع اصحاب عصيان و طغيان اشتغال نمود و به
هيچ وجه از آن جانب امكان مخالفت و احتمال منازعت ملحوظ و متصوّر نبود، بلكه هميشه
احياى مراسم محبّت موروثى صميمى و اعلاى معالم صداقت، يقينى قديمى فى ما بين اولاد
امجاد سلطنتنژاد حضرت فردوس مكان، نسبت اين محب را از حضرت خلافت مرتبت ظهور
مىيافت و اشعه لمعات نيز اختصاص و اتحاد در مجابى خواطر و مراياى ضماير از ايشان
مىتافت. [مكمون ضمير][1] مكنون
خواطر تصوير معانى آن بود كه هرگاه كه در امور سلطنت و مهام مملكت به ميامن معدلت
و نصفت آن حضرت اتساق و انتظام يابد، تسديد اين معانى و تشييد اين مبانى به موجب
فرموده «محبّة الآباء قرابة الأبناء» به نوعى ثبوت و تحقق پذيرد كه در وقايع ملكيه
و مليه و حوادث دينيه و دنيويه از جانبين وظايف موافقت امداد و لوازم مرافقت اسعاد
به ظهور برسد؛ فكيف كه مظنه تعرّض و مداخلت و تصور تعصّب و مجادلت اما به محبان
عجب از اعتقاد آن است كه منشأ نشأت خلاف غير افساد ارباب فتنه و فساد و ايقاع
اصحاب اغراض و عناد نبوده، از اقاويل كاذبه باطله و اباطيل لاطائله جمعى غرضناك
بىباك آئينه خاطر بىعيب را كه مطرح انوار غيب است، مكدّر ساخته باشند و ضمير
منير را از انعكاس صور معانى صفا و وفاى ارثى و انسانى[2]
پرداخته و معذلك همچنان از جبلت كريمه و محبّت قديمه تعجب تام روى نمود كه با
وجود تأسيس قواعد آن مشيّدة الاركان و ترصيف آن مقاعد مستحكمة البنيان، تأثير
اقوال تغيير احوال تواند بود. بناء عليه، هر چند از اكناف اخبار توجه ايشان بدين
بلاد آثار خلاف مقتضيات محبّت و وداد مىرسيد، قطعا رابطه اعتماد ننموده به سمع
قبول مسموع نمىشد. و شاهد عدل اين كلام صدق آن كه در آن هنگام چنانچه به مسامع
عليّه رسيده باشد، احضار عساكر اطراف نكرده، بعد از تيقن آن اخبار با مخصوصى چند
از ملازمان ركاب و معدودى از مردم حدود دياربكر، وقت الضرورة به صوب مقابله
استقبال نمود و حسب المقدور[3] آنچه
مرقوم صفايح [صحايف] غيب بود، بر لوايح عالم شهادت پرتو انداخت و چون استنشاق
نسايم صلاح و استرواح روائح اصلاح، حين معاودت از رياض احوال ايشان نموده، همگى
همّت و جملگى نهمت به امنيت بلاد و فراغ عباد مصروف و منعطف بود. و حمايت حدود
اسلام مخزون خزينه همّت و مكنون گنجينه طويّت بود، مخالفت سلاطين ديندار موجب
اختلال مبانى[4] دين و
ايمان و سبب جرأت و جسارت اهل كفر و عصيان مىشود. هرآينه به مقتضاى حقيقت مؤدّاى
«من سبق بين الاخوين بالصّلح فهو أسبق بدخول الجنّة» رعاية لحقوق الاخوّة و وثوق
المحبّة به اهداء آثار موافقت و اشعار شعار مصادقت مسابقت نموده و مضمون سعادت
رهنمون آيه كريمه [وَ الصُّلْحُ]