responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 142

بنابراين، مأمور فرستاده شد كه ايلچى قزلباش را به ادرنه بياورد. روز پانزدهم ديوان شد.

حكمران افلاق آمده، على الرسم دست مبارك حضرت خداوندگار را بوسيد و يك دستگاه كالسكه بسيار مزيّن و نه جفت اسب و نه قطعه باز شهباز پيشكش كرد و خراج مملكت خود را تسليم خزانه نمود.

و پسر حسن پاشاى مرحوم نيز دست بوسيده، پيشكش كشيد و اجازت به يونس پاشا حاكم بوسنه داده شد كه قلعه كليس را كاملا فتح كرده، ضميمه ممالك عثمانى نمايد و نامه حكمران شيروان، در حضور همايون قرائت گرديد. و هرسك‌زاده خلعت وزارت را پوشيده، دست بوسيد و از اسلامبول خبر آوردند كه مبارك كراى برادر اعيانى سعادت كراى كه در اردو است و فرمانفرماى قريم و قپچاق است، به اسكدار آمد. عرض كردند، حكم شد كه در اردو حاضر شود. لهذا غلام از براى احضارش فرستاده شد. و نيز خبر آوردند كه شادى پاشاى بيگلربيگى روم ايلى و محمد بيگ بيگلربيگى از آماسيه بيرون شده، به سمت دياربكر متوجه گرديدند و حكم شد كه حاكم ولايت بولى با ابواب‌جمعى خود به قرامان رفته، از آنجا هم از جوانان دلير هزار سوار علوفه‌خوار انتخاب و مجددا داخل لشكر شده، به بايبورد برود.

روز هفدهم، ديوان شد. حضرت خداوندگار سوار شده به شكار رفتند و ديوانيان نيز مشغول به استماع دعاوى گشتند. روز هجدهم، شروع به بناى چشمه مماق گرديد. روز بيست و يكم ديوان شد. حكمران اقلاق احضار به ديوان گرديده؛ كلاه سمور ابلق‌دار بر سر او نهادند و به يك شيب‌[1] فرنگى بسيار مزيّن گرانبها هم او را مخلّع ساختند و از براى اجازت به عودت دست بوسيد و حكم شد كه دويست هزار آقجه- يعنى هزار و سيصد و بيست تومان- به سيد محمد بيگ رمضان‌اوغلى تيول بدهند كه هميشه در ركاب همايون حاضر جنگ شده، تابع احدى از بيگلربيگيان نشود و از جانب حكم‌دار مجارستان ايلچى مخصوص از براى استدعاى متاركه آمد و رسم قبولى اجرا گرديد.

روز بيست و دوم ديوان شد. چون پاى هرسك‌زاده درد مى‌كرد، نتوانست در ديوان حاضر شود، از محمد بيگ بيگلربيگى قاصد آمده، خبر آورد كه از جانب قزلباش ايلچى مى‌آيد و در همراهى او قافله‌هاى تجارتى و جمعى از تجار مى‌آيند. سنان پاشا و پيرى پاشا به خانه هرسك‌زاده رفته، در باب جنگ و صلح قزلباش و مجارستان عقد مجلس مشورت نمودند و قرارى دادند. بعد سوار شده از براى وارسى بنّايى، به چشمه مماق رفتند. روز بيست و چهارم ديوان شد و حضرت خداوندگار سوار شده، به شكار رفتند و از براى استقبال سفير قزلباش، خير الدين چاوش ملقب به اسپناقجى پاشااوغلى كه جد امجد خانواده منسوب راقم اين تاريخ كه محمد عارف مترجم است، به آناطولى فرستاده شد.


[1] - شيب نوعى از پارچه است كه تارش از مفتول طلا و پودش از نقره مى‌سازند.

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 142
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست