بود، ضبط و اغتنام كرد و محض تدارك لوازم
اردو، تبريز را رأس الحركات و مركز دار الحرب قرار داد و از اين ترتيبات مقصود
سلطان اين بود كه زمستان را در تبريز قشلامشى نموده، به استمالت يا به ارائه شدّت
تمام، اهالى آذربايجان را داخل دائره اتفاقش نموده، در حلول وقت بهار، اقدام به
ضبط ساير بلاد ايران نمايد. اما دو فقره عمده مانع به اجراى آمال سلطان گشت:
[دلايل بازگشت فورى سپاه عثمانى از ايران]
اول فقدان ارزاق و عليق بود؛ زيرا ايرانيان، تمام آبادىها را و
انبارها را سوخته، هر نوع اسباب زندگانى را محو و نابود ساخته بودند. اعلى حضرت
سلطان چاره اين مانعه را يافت و مقرر گرديد كه جنس را از گرجستان و كردستان ابتياع
نمايند و اين صورت ممكن بود؛ زيرا مردم نقد را كه مىديدند از گلوى اولاد و
عيالشان بريده، مىفروختند. به خصوص اهالى آذربايجان كه از براى تحصيل دينارى،
متحمل انواع مشاق و محن مىشوند.
دوم قشون ميل جنگ با ايرانيان نداشتند و مىخواستند كه مراجعت به روم
نمايند و هر چه سلطان از وزرا و امراى اردو، سبب بىميلى قشون را پرسيد؛ از ترسشان
نتوانستند حقيقت حال را به عرض برسانند. سلطان را وادار به ترتيب بار عام كردند كه
سبب بىميلى لشكر را در ديوان از آنها بپرسند.
روز بيستم به بار عام خبر دادند. تمام لشكر در دامنه كوه سهند، چهار
صف كشيده، هر صنف على الترتيب در جاى خود ايستادند. محض دلگرمى آنها مواجب بشن،
يعنى مواجب سهماهه مخصوص به رجب و شعبان و رمضان داده شد.
لشكر وجه را گرفته، اما به سمت چوربا- آش- نرفتند.
اعلى حضرت سلطان آقاى ينگىچريان را طلبيد. او هم بعد از به جا آوردن
رسم معمول زمين بوسيده، در جلو تخت دست بر سينه ايستاد. سلطان فرمود كه، اين
اوغلانها چرا آش نبردند؟ مواجب بود، قبل از رسيدن زمان قسط دادم. انعام فتح بود،
دو مقابل گرفتند؟ از غنايم قسمتشان داده شد. ديگر چه مىخواهند؟
قشون متحدا به زبان آمده، عرض كردند كه جز سلامتى وجود اقدس همايون
مطلبى نيست. اين سؤال و جواب سه بار تكرار گرديد؛ بار چهارم عرض كردند كه، استدعاى
ما اين است كه اعلى حضرت سلطانى اكتفا به اين فتح عظيم نموده، مراجعت به مرز و بوم
روم فرمايند. امر امر حضرت شاهنشاهى است. سبب اين استدعا را پرسيدند، عرض كردند
كه، با عريضه اسباب مانعه، معروض اعلى حضرت ظلّ اللهى خواهد گرديد. سلطان فرمود كه
هرگاه اسباب مانعه معقول باشد، مىپذيرم! بنا به اين وعده سلطان، لشكر عثمانى
متوجّه سمت ديگها شده، آشها را گرفته، به طرف چادرهايشان روانه شدند.