responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 116

شاهيسون، دستجات ترتيب داده، به اسم التجا به اردوى سلطانى روانه نمايد و مقدار اينها كه به دو سه هزار برسد، بعد از مخابره، شبى ناگهانى اردوى سلطانى را شبيخون كرده، سلطان را بكشد و اردو را پريشان سازد. به اين جهت حاجى رستم را اول فرستاد؛ اما اين ترتيب را يكى از امراى تركمان كه در اردوى شاهى بود، محرمانه به عرض سلطان رسانيد و بعد از آنكه ملتجيها استنطاق و استجواب گرديدند و صحّت آن فقره واضح گشت، سلطان فرمود آنها را كشتند. انتهى.

روز شانزدهم در قرب آجى‌صو علما و صلحا و فضلا و زهاد و عباد صغير و كبير و برنا و پير، از اهالى تبريز، پادشاه جهانگير را استقبال نموده، ديباهاى زيبا و پارچه‌هاى با قيمت را پاانداز اسب همايون كرده، فرش نمودند و انواع تحف و هدايا پيشكش كرده و با كمال تعظيم و تكريم، به محله سرخاب كه متصل به تبريز است، آوردند. چون سراپرده سلطانى را در آنجا زده بودند، نزول اجلال فرموده شد. و لشكر همه به نظم و ترتيب در چادرهاى خودشان منزل گزيدند.

در جوامع و مساجد، خطبه را به اسم سامى خواندگار خوانده، روى مسكوكات را هم به نام نامى سلطان مزيّن نمودند. حكم شد كه مسجد جهانشاه و مسجد حسن پادشاه را كه هر اين دو مسجد را به بهانه اينكه اسامى عشره مبشّره در آنها نوشته شده و مخصوص به اهل سنت بوده، خراب كرده و طويله ساخته بودند، به زودى پاك و تعمير و فرش نمايند و هر نامسلمانى، اوقاف اين دو مسجد و ساير موقوفات را تملّك نموده، عبرة للسايرين به قتل برسانند و تمامى اوقاف به رسم توليت از ديوان اعلى اداره نموده شود.

روز هفدهم، اعلى حضرت سلطان داخل تبريز شده، مستقيما به مسجد جامع حسن پادشاه رفته، نماز جمعه را ادا نمودند و خطيب هم خطبه را به قاعده اهل سنت و جماعت خوانده، اسم سلطان را در خطبه به زبان آورد. در اين مسجد عالى كه از ازدحام جماعت مى‌توان گفت جاى سجده نمانده بود، در هنگام ذكر اسامى سامى چار يار گزين و اصحاب كرام حضرت فخر المرسلين، اهالى اسلام كه مدتى بود اين اسامى را نشنيده بودند، بى‌اختيار نعره‌ها و صحيحه‌ها زده، بعضى غش كردند و از زمزمه و ولوله و گريستن مردم بى‌حضور گشتند. بديع الزمان ميرزا حكمران سابق بلخ و از نواده امير تيمور را كه در سال نهصد و چهارده هجرى [914] موافق هزار و پانصد و هشت ميلادى [1508] بنا به غلبه شيبك خان اوزبيك از استرآباد گريخته به دربار شاه اسماعيل پناه آورده و در تبريز به كمال احترام مسكن گرفته بود، سلطان سليم خان به نزد خودشان دعوت نموده، خلعت ملوكانه پوشانيد و فرمود در كنار تخت خود بر كرسى على حدّه نشست و احترام امير تيمور را منظور داشته، به فراخور حال او مخارج روزمره اين شاهزاده را معيّن و مقرّر فرمود. خزانه و مدّخرات شاه اسماعيل را كه عبارت از نقود و سبيكه كثيره و جواهر ثمينه و اقمشه نفيسه و اسلحه و ظروف مرصّعه‌

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 116
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست