نام کتاب : انديشه هاى سياسى شيعه در عصر غيبت نویسنده : كربلايى پازوكى، على جلد : 1 صفحه : 47
قيوميت است كه لازمه آن محجوريت مولى عليهم
مىباشد. از ديگر سوى، ولايت سياسى تفاوتى اساسى با ولايت بر محجور دارد؛ زيرا يكى
مربوط به اداره افراد ناتوان، و ديگرى مربوط به اداره جامعه اسلامى است، آن هم به
منظور اجراى احكام، محقق ساختن ارزشهاى دينى و شكوفا كردن استعدادهاى افراد جامعه
و رساندن آنان به كمال و تعالى است. جاى بسى تعجب است كه اينان بين ولايت بر
فرزانگان و ولايت بر ديوانگان تفاوتى قائل نيستند. آيا لازمه ولايت مطلقه سياسى را
كه پيامبر اسلام و ائمه معصومين عليهم السّلام داشتهاند، محجوريت مردم بوده و
مردم در حكم صغار و مجانين بودهاند؟
اشكال دوم: پارهاى از نويسندگان معاصر به غلط پنداشتهاند قائلان به
ولايت مطلقه مدعىاند كه لفظ ولايت مطلقه فقيه در آيات و روايات آمده است. آنان
بعد از بررسى تعدادى از آيات و رواياتى كه در مورد ولايت است، بيان داشتهاند كه
ما لفظ «ولايت فقيه» را در آيات و روايات نيافتهايم، تا چه رسد به ولايت مطلقه
فقيه. آنها بر اين اساس نتيجه گرفتهاند كه ولايت فقيه اصطلاح متشرعه است و نه
اصطلاحى شرعى.[1] پاسخ: در
پاسخ بايد گفت قائلان به ولايت مطلقه فقيه مدعى نيستند كه چنين لفظى در آيات و
روايات آمده است، بلكه منشأ مشروعيت چنين ولايتى را در آيات و روايات مىجويند، نه
لفظ آن را و بر اين باورند كه از روايات و برخى آيات اين معنا بر مىآيد.[2] اشكال سوم: برخى گمان بردهاند
اينكه گفته مىشود ولايت فقيه، يعنى ولايت فقه به معناى اخص آن. سپس گفتهاند:
«فقه يك علم سرتاپا دنيوى است و درخور دنياست ... اسلام فقهى، اسلام واقعى نيست
... حكومت دينى، حكومتى نيست كه احكام فقهى را اجرا كند».[3]
و در جاى ديگر گفتهاند: «حكومت فقهى بر جامعهاى مقلد، چندان از روح دمكراسى دور
است كه عشق از صبور و ديو از قرآن. ديگر نمىگوييم حكومت دينى مىتواند دموكراتيك
باشد؛ مىگوييم نمىتواند دموكراتيك نباشد، اما اين را در باب حكومت دينى مىگوييم
كه در مرتبه اول حكومت بر