نام کتاب : انديشه هاى سياسى شيعه در عصر غيبت نویسنده : كربلايى پازوكى، على جلد : 1 صفحه : 37
حسبيه، اجراى حدود و تعزيرات- و يا در
محدوده احكام شرعى فرعى مىدانند.
2. شمول ولايت فقيه
قائلان به ولايت فقيه در اداره جامعه اسلامى معتقدند كه بستر ولايت
مطلقه فقيه حوزه مسائل اجتماعى، سياسى و حكومتى است و فلسفه مهم آن نيز اداره و
مديريت جامعه اسلامى، برقرارى عدالت و امنيت، احقاق حقوق مردم و حفظ حدود مىباشد.
3. وحدت لفظ و تعدد معنا
عدهاى به دليل كاربرد لفظ مطلقه در دو اصطلاح «ولايت مطلقه فقيه» و
«حكومت مطلقه» پنداشتهاند كه معناى آن دو يكى است، ازاينرو حكومت مبتنى بر ولايت
فقيه را حكومتى استبدادى انگاشته دراينباره گفتهاند: «قائلين به ولايت مطلقه
فقيه شعاع فرمانروايى فقيه را به سوى بىنهايت كشانيده و فقيه را همچون خداوندگارى
روى زمين مىدانند».[1] در واقع
بايد دانست كه اين سنجش، سنجشى نادرست است؛ زيرا حكومت مطلقه در بين رژيمهاى
سياسى، حكومتى استبدادى است كه براساس حاكميت فرد و يا گروهى ويژه بنا شده است؛
حكومتى زورمدار، سركوبگر و بدون معيار و قانون كه با سليقههاى شخصى بر مردم حكم
مىراند. در اين نظامها اراده مردم هيچ نفشى ندارد و مصالح آنان نيز در نظر گرفته
نمىشود.[2] گفتنى است
از اين رژيمها به نظامهاى توتاليتر نيز تعبير مىكنند؛ درحالىكه در نظام سياسى
مبتنى بر انديشه ولايت مطلقه فقيه، اعمال ولايت خودسرانه نيست، بلكه در چارچوب
قوانين اسلام و مصلحت عمومى مردم صورت مىگيرد. حاكم اسلامى بايد داراى شرايطى
مانند تقوا و عدالت باشد، ازاينرو به مجرد ظلم و زورمدارى، مشروعيت او سلب
مىشود.
نكته ديگر آنكه، مراكز كنترلى بسيارى وجود دارد كه بر فعاليتهاى
سياسى فقيه حاكم نظارت دارند. يكى از انديشمندان معاصر دراينباره گفته است:
«ولايت فقيه يك قدرت مطلقه و رهاشده