نام کتاب : انديشه هاى سياسى شيعه در عصر غيبت نویسنده : كربلايى پازوكى، على جلد : 1 صفحه : 32
فقه و فقيه در اصطلاح
كلمه «فقه» اصطلاحا در دو معنا به كار رفته است: يكى به معناى علم و
آگاهى به مجموعه دين، و ديگرى به معناى دانش تحصيل احكام و مقررات شرعى.
در اصطلاح نخست، «فقه» عبارت است از بصيرت كامل نسبت به كل دين و
مجموعه آنچه خداوند براى بشر فرستاده است؛ مجموعهاى شامل عقايد و اخلاق و احكام
(اعم از فردى و اجتماعى و سياسى) كه قرآن مسلمانان را به تفقه در آن فرا مىخواند: «فلولا نفر من كلّ فرقة طائفة ليتفقّهوا في الدّين و لينذروا
قومهم إذا رجعوا اليهم لعلّهم يحذرون».[1] در اين آيه، «فقه» در همان معناى خود، يعنى فهم عميق و ژرفنگرى به
كار رفته و دين به عنوان متعلق «تفقه» ذكر شده است و منظور تفقه و فقاهت، به
مجموعه دانشهاى دينى اعم از اصول و فروع و اخلاق است.[2]
ملا صدرا قدّس سرّه در شرح اصول كافى به پيروى از شيخ بهايى معتقد است در بسيارى
از احاديثى كه از «فقه» سخن رفته است، منظور بصيرت در امر دين به طور كلى است و به
علم احكام شرعى اختصاص ندارد.[3] مثلا از
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و الهنقل شده:
«من حفظ على أمّتى أربعين حديثا محتاجون اليه فى امر دينهم بعثه اللّه يوم القيامة
فقيها عالما: كسى كه بر امت من چهل حديث مورد نياز مربوط به امور دينى مردم را
حفظ نمايد، خداوند روز قيامت وى را فقيه مبعوث مىكند».
شيخ بهايى در توضيح و بررسى اينروايت مىگويد:
«ليس المراد بالفقه بمعنى الفهم، فانه لا يناسب المقام و لا العلم بالاحكام
الشرعيه عن أدلتها التفصليه فانه معنى مستحدث، بل المراد البصيره فى امر الدين و
«الفقه» اكثر ما يأتى فى الحديث بهذا المعنى:[4] منظور از فقه در اينروايت فقه به معناى فهم نيست؛ زيرا معناى لغوى
آن با اينروايت بىمناسبت است و همينطور منظور فقه مصطلح، به معناى علم به احكام
شرعى فقهى كه از طريق ادله تفصيلى استنباط شده است هم نيست؛ چه آنكه اين معنا