نام کتاب : انديشه هاى سياسى شيعه در عصر غيبت نویسنده : كربلايى پازوكى، على جلد : 1 صفحه : 22
و عهدهدار آن گردد.[1]
اين قرب افزون بر قرب مادى، قرب معنوى را نيز شامل مىشود.[2]
اين لفظ به معناى دوستى، نصرت، ياورى، دوستدار، و امارت نيز آمده است[3] كه وجه مشترك همه اين معانى همان قرب
معنوى است. باتوجه به معناى اصلى، واژه «ولىّ» در ساير موارد نيز به همين معنا
استعمال مىشود.
در مورد ولايت به معناى قرب آمده: «ولايت كه همان قرب و نزديكى است،
در لغت از مفاهيم اضافى به شمار مىرود؛ ... چون اگر چيزى به شخص يا شىء نزديك
بود، آن شيىء و شخص نيز به او نزديك خواهند بود؛ [يعنى] ... يك اضافه متوافقه
الاطراف ... بر اين اساس، اگر انسان ولىّ خدا باشد، خداوند نيز ولىّ اوست؛ چنانكه
اگر خدا ولىّ كسى بود- يعنى به او نزديك بود- او هم ولىّ خدا خواهد بود و اين
مقتضاى اضافه متوافقه الاطراف است».[4] در فرهنگ
فارسى نيز واژه «ولىّ» به معناى دوست، يار و صاحب، و واژه «ولايت» به معناى حكومت
آمده است.[5] علامه
طباطبايى در اين مورد آورده است: «لكن الاصل فى معناها (اى
الولايه) ارتفاع الواسطه الحائله بين الشيئين بحيث لا يكون بينهما ما ليس منهما:[6] اصل در معناى ولايت برداشته شدن واسطه است كه بين دو چيز حايل شده،
به گونهاى كه بين آن دو چيز غير آنها باقى نماند». علامه امينى نيز در كتاب شريف
الغدير بيستوهفت معنا براى «مولى» برمىشمارد و آنگاه اين معانى را از باب
اشتراك در معنا، و معناى جامع را «اولى بالشىء» مىداند.[7]
يكى از برجستهترين معانى «ولىّ» ولايت تدبير و سرپرستى امور ديگران است. ولىّ،
فعيل به
[1] . طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، ج 1، ص 455-
458.
[3] . زبيدى، محمد مرتضى، تاج العروس،( ج 20، ص 310)
مىگويد:« الولى، القرب و الدنو و له معان كثيره فمنها( المحب) و منها( الصديق) و
منها( النصير)، ولى الشئ و عليه ولاية و ولاية بمعنى الاماره و الخطّه». نيز
بنگريد به: ابن فارس، معجم مقاييس اللغه، ج 6، ص 141.
[4] . جوادى آملى، عبد اللّه، ولايت در قرآن، ص 37- 38.
[5] . ر. ك: معين، محمد، فرهنگ فارسى، ج 4، ذيل« ولايت»
و« ولى».