نام کتاب : انديشه هاى سياسى شيعه در عصر غيبت نویسنده : كربلايى پازوكى، على جلد : 1 صفحه : 213
نمىشود، گرچه در مقام وكالت چنين است كه
وكيل با موت موكل عزل مىگردد. البته امام بعدى مىتواند او را عزل نمايد، ولى با
يقين داريم كه ائمه اطهار عليهم السّلام بعد از امام صادق عليه السّلام فقيهان را
از اين مقام عزل نكردهاند.[1] اشكال دوم: ادعا شده است كه لفظ «حاكم» و «حكم» در
كتاب و سنت بيشترين كاربرد آن در معناى «قاضى» است و در برخى موارد به معناى ولايت
و «والى» نيز به كار رفته است.[2] پاسخ: در پاسخ بايد گفت «حكم» در لغت به معناى
بازداشتن در جهت اصلاح است[3]، اما برخى
آن را به «منع از ظلم» نيز تفسير كردهاند.[4]
اينان معتقدند حاكم را ازاينرو حاكم خواندهاند كه از ظالم و تعدى جلوگيرى مىكند
باتوجه به اين معنا قاضى نيز از مصاديق حاكم است؛ زيرا او نيز از ظلم و تعدى
جلوگيرى مىكند، بنابراين:
1. لازمه اين ادعا تتبع كامل و استقراى تام در كتاب و سنت است؛
درحالىكه مدعى فقط چند مثال زده است.
2. در كلمات قرآن و معصومين به خصوص نهج البلاغه موارد متعدى است كه
لفظ «حاكم» به صراحت به معناى «والى» است؛ مانند خطبه قاصعه: «پس خداوند آنان را
عزت به جاى ذلت، و امنيت به جاى خوف بخشيد؛ آنگاه آنان پادشاهان حاكم و پيشوايان
شناختهشده گرديدند».[5] همچنين
آيات «إن الحكم الا للّه»،[6]
«و لوطا اتيناه حكما»،[7] «ففهمناها سليمان و كلا اتينا، حكما و علما» و[8]
[5] .« فلابد لهم العز مكان الذل و الأمن مكان الخوف
فصاروا ملوكا حكاما و أئمه اعلاما ...». و قال على عليه السّلام العلماء حكام
علىالناس».( غرر و الحكم و درر الكلم، ج 1، ص 137، حديث 506.)