نام کتاب : انديشه هاى سياسى شيعه در عصر غيبت نویسنده : كربلايى پازوكى، على جلد : 1 صفحه : 135
اوليه است».[1]
پرواضح است كه قانون- اگرچه درست هم باشد- به تنهايى سعادت فرد و جامعه را تأمين
نمىكند، بلكه براى اين منظور به قوه مجريه و نهادهاى اجرايى و حكومت نياز دارد.
امام قدّس سرّه معتقد است خداوند افزون بر تشريع قانون، حكومتى را براى ارجاع و
رهبرى آن معين كرده است «مجموعه قانون براى اصلاح جامعه كافى نيست. براى اينكه
قانون مايه اصلاح و سعادت بشر شود، به قوه اجرائيه و مجريه احتياج دارد. به همين
جهت، خداوند متعال در كنار فرستادن مجموعه قانون- يعنى احكام شرع- يك حكومت و
دستگاه اجرا و اداره، مستقر كرده است».[2]
از ديدگاه امام قدّس سرّه از آنجا كه احكام الهى همواره باقى و اجراشدنى است و از
سويى حفظ نظام مسلمين نيز در سايه تشكيل حكومت مىباشد، ازاينرو حكومت اسلامى
بايد همواره برقرار باشد.
امام رحمه اللّه در همين مورد مىگويد: «احكام الهى- خواه احكام مالى
يا سياسى يا حقوقى- نسخ نشدهاند، بلكه تا روز قيامت باقى خواهند ماند و نفس بقاى
اين احكام مقتضى وجود حكومت و ولايتى است كه ضامن نگهدارى و صيانت قانون الهى و
متكفل اجراى آن باشد، و اجراى احكام امكان ندارد، مگر با تأسيس حكومت تا اينكه
هرجومرج لازم نيايد؛ علاوه بر اينكه حفظ نظام از واجبات مؤكد بوده و اختلال و
نابسامانى امور مسلمانان از امور ناخوشايند است؛ نظام حفظ نمىشود و از هرجومرج
جلوگيرى نمىشود، مگر به واسطه والى و برقرارى حكومت».[3]
بنابراين حكومت اسلامى همواره امرى ضرورى است؛ با اين تفاوت كه گاه در رأس آن رسول
اللّه است- كه ولايت و حكومت يكى از شئون اوست- و گاه امام عليه السّلام و گاهى
نيز ولى فقيه. استاد مرتضى مطهرى دراينباره مىنويسد: «حكومت يكى از شئون امامت
است و ما مىگويم يكى از شئون پيامبر حكومت بود، و اين حكومت، حكومت از ناحيه مردم
و حقى كه مردم به او داده باشند، نبود؛ حقى بود كه خدا به او داده بود».[4]
3. حكومت، از احكام اوليه
ضرورت عقلى تشكيل حكومت، امرى كاملا بديهى است؛ چرا كه اگر حكومتى
نباشد، بىنظمى حاصل از آن باعث از ميان رفتن مصالح و منافع فردى و اجتماعى
مىگردد. در اين ميان، انديشمندان مسلمان معتقدند تشكيل حكومت علاوه بر ضرورت
عقلى، ضرورت شرعى نيز دارد؛ چه آنكه احكام