نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 266
اسلامى پرداخت.»[1] همين سياست در زمان سلطنت
فرزندش محمدرضا، بهشكل گستردهتر و علنىترى دنبال شد.
پيامد ملىگرايى در كشورهاى اسلامى
ملىگرايى در كشورهاى اسلامى، پىآمدهاى غمبار فراوانى در عرصه
بينالمللى و نيز در فضاى فكرى و فرهنگى اين كشورها بهدنبال داشت. پس از تجزيه
عثمانى، كشورهاى كوچك و بزرگى بر روى نقشهها ظاهر شد كه هر كدام تا مدتى، زير نظر
قدرتهاى بزرگ غربى اداره مىشدند و پس از آن، طبق خواست و اراده همان ابرقدرتها
و با ظاهرى مستقل، ادامه حيات دادند. تحليل امامخمينى از اين دوران تلخ چنين است:
از جمله نقشهها- كه معالاسف تأثير بزرگى در كشورها و كشور عزيزمان
گذاشت ...- بيگانه نمودن كشورهاى استعمارزده از خويش، و غربزده و شرقزده نمودن
آنان است؛ بهطورى كه فرهنگ و قدرت خود را به هيچ گرفتند و غرب و شرق را ...
قبلهگاه عالم دانستند ... و قصه اين امر غمانگيز، طولانى و ضربههايى كه از آن
خورده و اكنون نيز مىخوريم، كشنده و كوبنده است. و غمانگيزتر اينكه آنان ملتهاى
ستمديده زير سلطه را در همه چيز عقب نگهداشته و كشورهايى مصرفى بار آوردند ....[2]
از يك سو، در تمام اين كشورها، تلاش شد تا ملىگرايى، جايگزين
مكتبگرايى شود. ملىگرايى القا شده به اين كشورها چيزى جز شيفتگى نسبت به
پيشرفتهاى غرب و از بين بردن روح اعتماد بهنفس در ميان مردم اين
[1]. حميد عنايت، انديشه سياسى در اسلام معاصر، ص
215.
[2]. مؤسسه تنظيم و نشر آثار امامخمينى، خودباورى
و خودكفايى از ديدگاه امامخمينى( تبيان، دفتر بيست و ششم)، ص 67.
نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 266