نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 265
البته اين مشكل، تنها مربوط به ايران نيست؛ مرورى بر انديشهها
و عملكردهاى ملىگرايان در كشورهاى اسلامى گوياى اين حقيقت است كه ناسيوناليسم در
اين كشورها دچار تناقض دهشتناكى است؛ زيرا طرفداران اين انديشه، بهجاى آنكه نسبت
به كشور، فرهنگ، آداب، رسوم و حتى دين خود، تعصب داشته باشند، شيفته فرهنگ غرب
بودهاند؛ و اين از عجايب گرفتارىهاى روشنفكران ماست! همان واژهاى كه غربىها
براى احترام به فرهنگ و ارزشهاى ملى خلق كردهاند- ناسيوناليسم- وقتى بهدست
روشنفكران غربزده كشورهاى اسلامى مىافتد، بهگونهاى ترجمه مىشود كه ناسازگار
با فرهنگ، آداب و ارزشهاى ملى آنان بهنظر مىرسد و اين روشنفكران با شعار ملىگرايى،
به جان باورها و ارزشهاى مورد احترام ملت خويش مىافتند.
در ايران نيز، پرچم ناسيوناليسم را در دست كسانى چون ميرزا ملكم خان
ارمنى، پدر فراماسونرى ايران، ميرزا آقاخان كرمانى، آخوندزاده و ... مىبينيم؛
كسانى كه به شهادت تاريخ، آنقدر كه به غرب خدمت كردند، نه به كشورشان خدمت كردند،
و نه به ملتشان.[1]
اگرچه ملىگرايى در جريان ماجراى مشروطه- 1258 ش- در ايران رونق
گرفت، اما اوجگيرى اين جريان مربوط به دوره پهلوى- پدر و پسر- است كه بهصورت
افراطى و با انگيزه به حاشيه راندن دين از صحنه اجتماع دنبال مىشد. «رضاشاه سياست
حسابشدهاش را براى ناسيوناليسم فرهنگى آغاز كرد و به تجليل از تمدن پيش از اسلام
ايران و دستكم گرفتن ارزشها و معيارهاى
[1]. براى آشنايى بيشتر با اين افراد بنگريد به:
كاظم قاضىزاده، انديشههاى فقهى- سياسى امامخمينى، ص 564 و منابعى كه در اين
كتاب به آنها اشاره شده است.
نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 265