نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 219
شود»[1] زيرا چنين سخنى انكار
جاودانگى دين اسلام است كه با آيات و روايات ناسازگار است.
امامخمينى در اينباره مىفرمايند:
اعتقاد به تداوم قوانين الهى، ضرورت برپايى چنين نظامى را ايجاب
مىكند تا سيادت و حاكميت قوانين الهى برقرار و بهمورد اجرا گذارده شود. حفظ
مرزهاى كشور اسلامى و دفاع در برابر تهاجم دشمنان جزاز طريق تشكيل حكومت اسلامى
امكانپذير نيست. چطور ممكن است خداوند مسئلهاى به اين مهمى و ضرورى را ناگفته
بگذارد وتكليف جوامع اسلامى را معين نكرده باشد!؟ آنچه [در زمينه ضرورت تشكيل
حكومت] برشمرديم جزو بديهىترين نيازهاى مسلمانان است و از حكمت بهدور است كه
خالق مدبّر و حكيم، آن نيازها را بهكلى ناديده گرفته، از ارائه راهحلى جهت رفع
آنها غفلت كرده باشد.[2]
شايد اگر غيبت امام زمان (عج) دورهاى كوتاهمدت مىبود، مىتوانستيم
عدم لزوم تشكيل حكومت اسلامى و تعطيلى موقت احكام اجتماعى و سياسى اسلام را براى
مدت كمى توجيه كنيم؛ اما «پس از اين همه مدت كه از غيبت آن بزرگوار مىگذرد و شايد
اين دوران ... كه از طولانى شدن آن به خدا پناه مىبريم ادامه يابد ... آيا
مىتوان تصور كرد كه آفريدگار حكيم، امت اسلامى را به حال خود رها كرده و تكليفى
براى آنان معين نكرده باشد؟ و آيا خردمندانه است كه بگوييم خداوند حكيم به هرج و
مرج ميان مسلمين و پريشانى احوال آنان رضايت داده است؟»[3]
بنابراين روشن است كه خداوند، راضى به تعطيل شدن احكام حكومتى دين
[1]. سيدروحالله موسوىخمينى( امام)، ولايت فقيه،
ص 19 و 20.
[2]. همو، شئون و اختيارات ولى فقيه، ص 5 و 6.( با
اندكى تغيير در ترجمه)