نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 151
در اين ميان، توسل به باور و ايمان دينى بهعنوان يك «ايدئولوژى
انقلابى»، پيشامدى بسيار دور از ذهن و غيرمنتظره بهشمار مىآمد. كلىبرىير،
خبرنگار روزنامه ليبراسيون نيز در اينباره مىگويد:
واكنشى كه اغلب در مورد ايران شنيدهايم، اين است كه «آن را
نمىفهميم!» وقتى جنبشى را «انقلابى» مىخوانند، برداشت مردم در غرب و از جمله خود
ما، نوعى پيشرفت و ترقى است؛ يعنى دگرگونى در راستاى پيشرفت و ترقى. همه اينها با
پديده «مذهب» زيرسؤال مىرود. در واقع موج اعتراضهاى مذهبى براى مبارزه و مخالفت
با شاه، به انگارههايى استناد مىكند كه به «سيزده سده» پيش باز مىگردند و در
عين حال خواستههايى در زمينه عدالت اجتماعى و غيره را مطرح مىكند.[1]
اعتراف آنها به اينكه «آن را نمىفهميم» بسيار ارزشمند است؛ اما در
واقع آنها «مذهب» ملت ايران را نفهميدهاند؛ از نظر ايرانىها، «اسلام راستين» با
تعاليم مترقى آن و با توصيهها و تأكيدهاى فراوانى كه براى علمآموزى و پيشرفت
دارد، همان چيزى است كه ايران را به سمت توسعه و پيشرفت مادى و معنوى سوق خواهد
داد.
در واقع، دعوت امام، چيزى جز اجراى اسلام راستين و پايبندى به آن
نبود. كار بزرگ حضرت امام و يارانش، به صحنه آوردن اسلام و تبيين ايدئولوژيك آن
بود. امامخمينى باورهاى انقلابى خود را با صراحت تمام چنين اعلام مىكند:
خواستههاى ايرانىها را [دستگاههاى تبليغاتى رژيم] بد معرفى
مىكنند ... اينها آزادى مىخواهند كه همه بشر مىخواهد، استقلال مىخواهند
كههمهكس مىخواهد و مىخواهند كه دست اجانب از مملكتشان كوتاه باشد، مىخواهند
كه اقتصاد مملكتشان در دست خودشان اداره