نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 145
آنتونى پارسونز، آخرين سفير انگليس در دربار شاه، درباره تلقى
شاه از اين سه جريانِ مخالف چنين مىگويد:
او (شاه) از كمونيستها و عناصر راديكال كه در ميان دانشجويان رخنه
كرده بودند، يا جبهه ملى و گروهها و احزاب سياسى قديمى، وحشتى نداشت، تنها مايه
نگرانى او «ملاها» بودند كه آنها را كينهتوزترين دشمنان خود مىدانست و چون از
نيروى آنها در حركت دادن تودهها آگاه بود، از آنان حساب مىبرد.[1]
با مرورى بر حوادث پس از دهه 40 ايران، جاى هيچ ترديدى باقى نمىماند
كه هرچه به تاريخ انقلاب نزديكتر مىشويم، گرايشهاى مذهبى و اصيل در ميان
مخالفان شاه فزونى مىيابد و احزاب و گروههاى غيردينى، پايگاههاى خود را بيش از
پيش از دست مىدهند.
شفافتر شدن گرايش مذهبى حركتهاى سياسى كه همگان از دوست و دشمن به
آن اعتراف كرده و بر آن صحّه گذاردهاند، دو علت اساسى داشت: مردمى بودن حركت؛
مذهبى بودن رهبرى.
ونس، درباره نقش اصلى جناح مذهبى و رهبرى نهضت در سالهاى منتهى به
پيروزى انقلاب مىگويد:
ديگر اين امر روشن شده بود كه تظاهرات ضدرژيم در ايران از سوى جناح
بنيادگرايان مذهبى رهبرى مىشود. چهره مسلط اين جناح، رهبر پُرجذبه روحانى،
آيتالله خمينى بود كه در مدتى كوتاه همه گروههاى مخالف را تحتالشعاع قرار داد؛
تا جايى كه سياستمداران ملىگرا هم كه عميقاً با فكر استقرار يك «جمهورى اسلامى»
... مخالف بودند، خواه ناخواه در مدار نفوذ و قدرت او قرار گرفتند.[2]
[1]. ويليام سوليوان و آنتونى پارسونز، خاطرات دو
سفير، ص 337.
[2]. سايروس ونس و زبيگنيو برژينسكى، توطئه در
ايران: دو برداشت از يك متن، ص 23.
نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 145