نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 120
از نظر امامخمينى، چهار گروه با انگيزههايى متفاوت، تلاش
كردهاند تا با طرح شعار جدايى دين از سياست، به خواستههاى خود دست يابند:
جريان روشنفكران وابسته به غرب
سكولاريسم[1] يا انديشه
جدايى قلمرو دين از سياست، يكى از پيامدهاى رنسانس در مغربزمين بود. عملكرد
ناپسند قدرتطلبانِ كليساى قرون وسطا، موجى از خشم و نارضايتى نسبت به حكومت دينى
پديد آورد كه نتيجه آن، كنار گذاشتن دين از صحنه اجتماع و جايگزينى قوانين بشرى
بهجاى قوانين- بهاصطلاح- دينى بود.
نگاه جديد غرب- صرفنظر از افراط و تفريطهايى كه در بين بود- اگر هم
به نفى كلى دين نمىپرداخت، اما دين را از صحنه اجتماع بهكلى بهكنارى نهاد و آن
را امرى صرفاً شخصى و سليقهاى معرفى نمود.
اين نگرش كه با پيشرفتهاى بسيار سريع علمى و صنعتى توأم بود،
بهتدريج در ميان ساير كشورها نيز رسوخ كرد و فرهنگ و انديشه آنها را تحتتأثير
قرار داد. در ايران نيز آن دسته از فرنگرفتگان كه مسحور پيشرفتها و علوم آن
سامان شده بودند، بىآنكه به تفاوتهاى فراوان اسلام و مسيحيت[2]
و اختلافات چشمگير اعتقادات و سير تاريخى اين دو تمدن بينديشند، همان شعارها را
پيش گرفتند و يگانه راهِ رشد و ترقى ايران را انزواى دين و خروج آن از صحنه اجتماع
و سياست دانستند. امامخمينى درباره اين گروه مىگويند:
اينها [غربزدهها در برابر پيشرفتهاى كشورهاى غربى] خود را
باختند. فكر كردند راه پيشرفت صنعتى اين است كه قوانين و عقايد خود را كنار