responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اختران فقاهت بررسى زندگى علمى و سياسى گروهى از علماى سده اخير نویسنده : انصارى قمى، ناصر الدين    جلد : 1  صفحه : 65

مبارزه با بدعتها

مرحوم شهيد، فقيهى روشن‌بين و هدايتگر و مصلحى دل‌آگاه بود، و از خطر صوفيه و مفاسد آنان اطلاع كامل داشت. از اين‌رو، وى براى مبارزه با آنان، از هيچ اقدامى فروگذار نكرد.

هنگامى كه نور على شاه، مريد معصومعلى شاه دكنى، را به امر على مرادخان زند از اصفهان بيرون كردند و در مورچه خورت گوشهاى آنان را بريدند، و معصومعلى شاه را در كرمانشاه به امر آقا محمّد على، فرزند برومند وحيد بهبهانى، به قتل رسانيدند، نور على شاه به مشهد گريخت و شعرهاى خود را با آوازى زيبا در كوچه و خيابان مى‌خواند، و گروهى از مردم را به دنبال خويش جمع مى‌كرد و راه آمدورفت بسته مى‌شد.

نور على شاه رخسارى داشت تابنده و گيسوانى فروهشته، كه با آهنگى روح‌نواز تغنى مى‌كرد. لذا، گروهى از روحانيان به همراه جمعى از مردم متدين، او را به محضر مرحوم ميرزا مهدى بردند كه: «از شكل مسلمانان بيرون شده، آوازه‌خوانى به راه انداخته، تغنى مى‌كند و مردم را به دورش جمع كرده، گمراهشان مى‌سازد و در افساد عقايدشان مى‌كوشد، صوفى است و واجب القتل».

شهيد مشاهده كرد كه خشم آنان برانگيخته شده و احتمال فساد عقيدتى مردم- به اغواى نور على شاه- و ريخته شدن خون او مى‌رود. لذا، وى فرمان داد تا گيسوان او را بريده و سرش را تراشيدند و به همراه صوفيان و دراويش پشمينه‌پوش از مشهد، با خوارى و ذلت تمام بيرونش كردند. بدين‌ترتيب، دامن شهر مقدس مشهد را از لوث وجود آنان پاك ساخت و نور على شاه هم كه جايى براى ماندن خود در ايران نيافت، به هرات و پس از آن به بغداد رفت، و در آنجا درگذشت.[1]


[1]. حبيب، مقدمه ديوان ميرزا حبيب خراسانى، صص 4 و 92.

نام کتاب : اختران فقاهت بررسى زندگى علمى و سياسى گروهى از علماى سده اخير نویسنده : انصارى قمى، ناصر الدين    جلد : 1  صفحه : 65
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست