نام کتاب : اختران فقاهت بررسى زندگى علمى و سياسى گروهى از علماى سده اخير نویسنده : انصارى قمى، ناصر الدين جلد : 1 صفحه : 64
؟؟؟؟؟؟ كه مرحوم ميرزا مهدى شهيد از ديرزمان مورد بىمهرى و
كينه نادر ميرزا قرار گرفته بود. زيرا در زمانى كه شهيد به مشهد مقدس مشرف شد،
اوضاع خراسان آشفته بود و نادرشاه را كشته بودند و بازماندگان او در سر سلطنت به
دست يكديگر تباه و نابود شده و على قلى خان، برادرزاده وى، كه به دعوى سلطنت
برخاست و خود را عادل شاه ناميد، ناگهان قلعه كلات را به تصرف درآورد و شانزده نفر
از فرزندان و نوادگان نادر را به قتل رسانيد و سرانجام به وسيله برادرش، ابراهيم
خان، كشته شد. سپس، شاهرخ ميرزا- كه پدرش رضا قلى ميرزا، پسر بزرگ نادر بود- با دو
چشم نابينا و دو پسر نابخرد خويش، نصراللّه ميرزا و نادر ميرزا، به جاى ماند كه در
شهر مشهد و حومه آن حكومتى داشتند، زبون و نابسامان. دست اين دو برادر سبك مغز كه-
هماره برسر حكومت با يكديگر نزاع داشتند- برخلاف رضايت پدرشان، به نام جيره ماهانه
سپاهيان، به طلاها و نفايس خزانه رصوى دراز شده و سرطوق مكلل و جواهرنشان را كه بر
فراز گنبد مبارك نصب بود، پايين كشيدند و قالى سيمتاب زردوز را- كه بهايش به هفت
هزار تومان مىرسيد و سوره مباركه يس در اطراف آن منقوش بود- به آتش انداخته و از
سيم و زر گداخته آن هفتصد تومان نقد كردند، و صفحات مرصع رواق را از جاى بركندند و
كارهاى نادرست بسيار ديگر. حتى مىخواستند چند دانه خشتى كه از طلاى خالص بر روى
مرقد منور نصب كرده دست همت سلاطين و سرانگشت هنر استادان فن بود، بردارند به محض
اين اراده، ميرزا مهدى شهيد دست ممانعت پيش آورده، و اينها را از اين كار نادرست
بازداشت.
از طرف ديگر، طلاهاى روضه رضويه كه به عنوان جيره و مواجب بين
سپاهيان نادر ميرزا پخش گرديده بود، لشكريان، آنها را به واسطه تقدس به ميرزا مهدى
مجتهد پس دادند. و او به مرور آنها را گرد آورد و ضريحى كه امروز بر دور يك قسمت
از مرقد شريف است، بساخت».[1]