نام کتاب : اختران فقاهت بررسى زندگى علمى و سياسى گروهى از علماى سده اخير نویسنده : انصارى قمى، ناصر الدين جلد : 1 صفحه : 256
«وقتى كه پيكر پدرم را در غسالخانه بر روى مغتسل گذاشتيم،
حفرهاى عميق- به شكل خط افقى- بر روى سينهاش ديديم. اين حفره، محل كتابهايى بود
كه عادت داشت بر روى سينهاش بگذارد و بر ديگران املا كند».[1]
همچنين، علامه سيد ناصر حسين مىگويد:
«مير حامد حسين، كتابى از كتب اهل سنت را نداشت. پس از جستجوى بسيار،
معلوم شد كه عالم روستاى «رابق»- بين مكه و مدينه- اين كتاب را دارد. آن مرحوم از
آن عالم سنى خواست تا آن كتاب را به امانت به وى دهد. اما، او قبول نكرد. پس، مير
حامد حسين به قصد مكه حركت كرد و بعد از مناسك حج، به قريه رابق آمد. وى به طور
ناشناس بر آن عالم وارد شد و وانمود كرد مسافرى است كه مىخواهد چند روزى ميهمان و
خدمتگزار او باشد.
پس، آن عالم خوشحال شد و نسبت به مير حامد حسين اظهار محبت كرد و او
را نزد خود نگاه داشت. وقتى شب فرارسيد، مير حامد حسين گفت:
من خيلى دوست دارم در موقع خواب مطالعه كنم تا به خواب روم، و قرآنى
بالاى سرم باشد تا از خيالات و اوهام آسوده باشم. آن عالم پذيرفت و كتابخانهاش را
در اختيار او گذاشت. پس، مير حامد حسين وارد كتابخانه شد و پس از جستجوى فراوان،
كتاب مورد نظرش را به دست آورد و مشغول مطالعه شد. علامه كه لازم مىديد همه آن را
استنساخ كند، شبها مشغول نسخهبردارى شد تا آنكه پس از مدتى، استنساخ كتاب تمام
شد، و مير حامد حسين اجازه مرخصى خواست. آن عالم سنى بسيار افسرده شد، و به دورى
وى راضى نمىشد. ولى در عينحال چون مزاحم شدن او را هم جايز نمىدانست. لذا
مقدمات سفرش را فراهم كرد و او را روانه ساخت. هنگامى كه مير حامد حسين به وطنش
بازگشت، جريان