نام کتاب : اختران فقاهت بررسى زندگى علمى و سياسى گروهى از علماى سده اخير نویسنده : انصارى قمى، ناصر الدين جلد : 1 صفحه : 114
زندگى وى را در دست داشت و با بودن او صاحب جواهر آسوده از
اشتغالات دنيوى به تأليف جواهر و رسيدگى به امور زعامت و مرجعيت مشغول بود. اما در
سال 1250 ه. ق شيخ محمّد بدرود گفت و صاحب جواهر در اندوهى بزرگ فرورفت. خود
مىفرمايد:
«با مرگ فرزند جوانم اسباب زندگيم قطع، و سينهام تنگ، و دنيا در
نظرم تاريك شد. ديگر شب و روزى برايم نمانده و در درياى فكر غوطهور، و قلبم
مضطرب، و حيران و سرگردان شده بودم، غم و اندوه راحتم نمىگذاشت روزها براى فرار
از غم و اندوه به سوى كوههاى اطراف نجف حركت مىكردم[1]
و نيز مىفرمايند: شبى از مجلسى كه در آن بودم به سوى خانه حركت كردم، و هنگامى كه
به حمام نظام الدوله- در حالتى كه غرق درياى فكر و غم بودم- رسيدم،[2] ناگهان صدايى شنيدم كه مىگفت:
انديشه مكن و غمگين مباش، خدا با توست. اما كسى را نديدم، پس خدا را
سپاس گفتم و از صميم قلب متوجه او شدم، در اندك مدتى درهاى رحمتش به روى من باز شد
و امور زندگيم سامان گرفت و اوضاعم رو به ترقى گذاشت.[3]
و اين همه نبود مگر براى صبر در مصيبت و بردبارى به هنگام بلا، كه
امير مؤمنان مىفرمايد: