responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : امام بخارى و جايگاه صحيحش نویسنده : قاسم اف، الياس    جلد : 1  صفحه : 109

معاويه و بت‌

عن ابى وائل قال: كنت مع المسروق بالسلسلة فمرت له سفائن فيها اصنام من صُفر تماثيل الرجال فسألهم عنها فقالو: بعث بها معاوية الى أرض السند والهند تباع بها فقال مسروق: لو انى اعلم انه يقتلنى لغرقتها ولكنى أخاف أن يعذبنى ثم يفتننى والله لا أدرى أى الرجلين معاوية رجل قد زين له سوء عمله او رجل قد يئس من الآخرة فهو يتمتع فى الدنيا؛[1] ابووائل مى‌گويد: همراه مسروق در آبى بودم از جلوى او كشتى‌هايى گذشت كه بت و تمثال مردان را حمل مى‌كرد. مسروق از آن‌ها سؤال كرد. گفتند: اين‌ها را معاويه براى فروش به چين و هند فرستاد. مسروق گفت: اگر مى‌دانستم كه معاويه مرا مى‌كشد، حتماً اين بت و تمثال‌ها را غرق مى‌كردم، ولى من مى‌ترسم كه او مرا عذاب كند و گرفتارم سازد. به خدا سوگند من نمى‌دانم كه معاويه كدام يكى از اين دو است، مردى كه سوء عملش برايش زينت داده شده يا مردى كه از آخرت مأيوس شده و مى‌خواهد در دنيا بهرمند گردد.

تمام رجال اين خبر ثقه و از رجال صحاح سته هستند جز يوسف بن موسى و او از رجال بخارى وسه سنن ديگر است.

(حدث) نا ابن عون عن الحسن قال: كانوا عند معاوية وكان الأحنف فيهم فتكلموا والأحنف ساكت فقال معاوية: أبابحر ما شأنك لا تتكلم قال: أخاف الله إن كذبت وأخافكم إن صدقت؛[2] نزد معاويه بودند و احنف نيز حضور داشت همه حرف زدند، ولى احنف ساكت بود. معاويه به احنف گفت: چرا تو سخن نمى‌گويى؟ گفت: از خدا مى‌ترسم از اين كه دروغ بگويم و از شما مى‌ترسم از اين كه راست بگويم.


[1] . انساب الاشراف بلاذرى، ج 5، ص 137، المبسوط السرخسى حنفى، ج 24، ص 46.

[2] . تاريخ ابن عساكر، ج 42، ص 327. سير اعلام النبلاء ذهبى، ج 4، ص 92؛ تاريخ الاسلام ذهبى، حوادث سال 61 و 81، ص 351.

نام کتاب : امام بخارى و جايگاه صحيحش نویسنده : قاسم اف، الياس    جلد : 1  صفحه : 109
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست