نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 26
نه براى افراد.به تعبير ديگر،كلى ما فيه
ينظر است،يعنى خودش منظور نظر ذهن است؛نظير آيينهاى كه در مغازۀ آيينهفروش
است كه خود آيينه،منظور نظر مشترى و خريدار است،نه صورت در آيينه.اين قسم را قضيۀ طبيعى
گويند و مورد بحث ما نيست؛مثل«الانسان كلى يا نوع»،يعنى طبيعت انسان و مفهوم كلى
انسان،نوع است، نه افراد،زيرا افراد انسان،نوع يا كلى نيستند.يا خود كلى و طبيعت
بما هى هى موضوع قضيه نيست،بلكه اين كلى،آيينه براى نشان دادن افراد قرار داده شده
است؛ نظير آيينه در طاقچۀ منزل،كه به ما ينظر است؛يعنى حكم،در واقع،براى افراد كلى ثابت است،نه خود
كلى بما هو كلى،ولى ما اين عنوان كلى را نشاندهندۀ افراد قرار
دادهايم.به عبارت ديگر،كلى،به ملاحظۀ افراد،موضوع قرار گرفته است؛مثل
الانسان عجول،الانسان كاتب،كه منظور،افراد انسان است.حال،گاهى به صورت قضيۀ مهمل
بيان مىشود كه كميت افراد در آن ذكر نشده و گاهى به صورت قضيۀ
محصوره كه كميت افراد در آن ذكر شده است؛كلا يا بعضا.
با توجه به اين مطالب،كاملا روشن مىشود
كه معناى تصور بوجهه و اجمالى چيست؟معنايش عبارت است از تصور يك شىء با يك عنوان
كلى كه منطبق بر اين شىء باشد؛يعنى خود آن شىء تفصيلا تصور نشده،بلكه ضمن يك عنوان
و وصف كلى تصور شده؛نظير كل انسان كاتب،يعنى زيد و كاتب و بكر كاتب و...مثالى كه
مرحوم مظفر مىآورد اينگونه است:
در وسط بيابان،سياهى يا سفيدىاى را از
دور مشاهده مىكنى ولى تفصيلا او را نمىشناسى كه آيا انسان است يا حيوان ديگرى و
يا نبات است و يا جماد.برفرض كه انسان باشد،چه فردى از انسان است؟همين اندازه،به
طور مجمل و سربسته،مىشناسى كه او شيئى از اشياست يا حيوانى از حيوانات و يا
انسانى از انسانهاست،اما چه شيئى يا كدام حيوان است يا كدامين انسان،نمىدانى؛با
اين وجود حكم مىكنى به اينكه آن شبح سفيد است.اين تصور را تصور اجمالى يا بوجهه
مىگويند.
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 26