مىگويند.
به تجربه تاريخ، نوگرايى را ممكن است به وسيله فشارهايى كه از درون يا بيرون يك
گروه انسانى خاص بر آن وارد مىآيد، «سركوب» كرد. يونانيان در دو هزاره پيش به يك
ساختار سازمانى داخلى فوق العاده دست يافتند كه نتيجه آن نوحگرايى در مكانهايى
مانند آتن بود. اما عمر اين ساختار به دليل ناديده گرفتن حق بخش اعظم جمعيت آنجا،
يعنى بردهها، پايان يافت. سازوكارهاى نظام بردهدارى، الزاما جنگهاى عظيمى را به
دنبال داشت كه در نهايت نه تنها منجر به نابودى نوگرايى در يونان گرديد، بلكه تمدن
قدرتمند آتن را نيز نابود ساخت. ازاينرو هيچ تضمينى وجود ندارد كه عمر
نوگرايىهاى بدست آمده در كشورهاى توسعهيافته، هميشگى باشد. آلمان نازى، با آن
همه تجاوز و تعرض در خلال جنگ جهانى دوم، نمونه بارز انهدام نوعى نوگرايى در ابعاد
بسيار وسيع داخلى و بين المللى بود.
نوگرايى
را مىتوان گردآورى دانش، نوآورى و تغيير فنآورى، بيش از پيش تحت تأثير قرار داد
و بدين ترتيب، رفتار انسان و تعامل ظريف بين اقتصاد، حكومت وحيات اجتماعى را
دستخوش تغيير و تحول ساخت. تنوع و تفاوت واحدها نيز در شكلگيرى و طول عمر
نوگرايى، تأثيرى بهسزا دارد. بحث پيرامون مواردى چون قدرت القا يا بازدارندگى،
سازوكارهاى اجرايى، پيامدهاى خودخواسته يا خارجى مترتب بر رفتارهاى انسان در
فرايند نوينسازى و راهها و ابزارهاى لازم براى خلق و استمرار يك نوگرايى، از حوصله
اين نوشتار خارج است. زيرا با درك كردن مفهوم نهادى نوگرايى، نكات تازهترى آشكار
و افقهاى جديدترى گشوده مىشود.
همانگونه
كه پيشتر ذكر شد حداقل دو مسير براى ورود به جاده نوگرايى وجود دارد و همين دو
مسير؛ يعنى نوگرايى توسط دولت و نوگرايى از طريق بازار، باعث شكلگيرى انواع
گوناگونى از نوگرايى شده است. چرا برخى ملتها مسير اول و برخى