تركيب
و ترتيب نهادى مردم يا نهاد انسانى در اين كتاب به معنى «مجموعهاى متشكل از
قوانين و مقررات قابل قبول و هنجارىهاى رفتارى معنوى و اخلاقى است كه با هدف
كنترل كردن رفتار افراد در جهت تقويت و غناى هرچه بيشتر اصول طراحى شدهاند».
با
توجه به اهميت الگوهاى رفتارى، نهاد انسانى به سه حوزه حكومت، اقتصاد و حيات
اجتماعى تقسيم شده است كه هر يك اهداف، ويژگىهاى سازمانى، عملكردها، ارزشها،
حيطه و الگوهاى رفتارى خاصى دارد.
لازم
به يادآورى است كه تقسيمبندى نهاد انسانى به سه حوزه مذكور از سوى مؤلف به منزله
عدم وجود يا اهميت ساير حوزهها در نهاد انسانى نيست بلكه صرفا تأثيرگذارى زياد
آنها در الگوى خاص توسعه چين باعث توجه و تأمل بيشتر به اين سه نهاد شده است.
اين
سه حوزه از نظر بيرونى مىتوانند از هم مجزا باشند يا نباشند. در الگوى توسعه چين
وضعيت تلفيق آن «ما قبل نوگرايى» و وضعيت تفكيك آنها از يكديگر «نوينسازى» ناميده
مىشود كه جمهورى خلق چين در خلال دهه 90 براى اولين بار تمايز و تفكيك واقعى
نهادهاى اقتصاد، حكومت و حيات اجتماعى را تجزيه كرد.
«اقتصاد
چين با ظهور يك بازار كه تلفيقى از فعاليتهاى خودجوش تجارى و سرمايه گذارىهاى
مستقيم خارجى روند شكلگيرى آن را تسهيل كرده بود، روزبهروز از مجموعه اجتماعى-
سياسى اين كشور فاصله بيشترى گرفته و حيات اجتماعى تحت پوشش يك فرآيند تجارىسازى
شديد و سنگين، خود را در بسيارى جهات از دولت جدا كرد.»
ذكر
اين نكته ضرورى است كه گرچه بر نوينسازى ملت چين به معناى ايجاد تحولات نهادى در
ساختار سازمانى داخلى يك ملت به منظور هدايت اين روند به سوى ايجاد رابطه متمايز
حكومت، اقتصاد و حيات اجتماعى تأكيد شد اما اين تمايز همواره در مفهوم تعامل ميان
سه نهاد نيز تلقى شده است. در الگوى نوينسازى چين دولت به عنوان موتور محركه دو
نهاد ديگر است كه نهاد اقتصاد به معناى عام و بازار به مفهوم خاص و نيز نهاد حيات
اجتماعى به مفهوم عام و خانواده به مفهوم خاص را كنترل و