آزائیس [āzā’īs]، پـیِـر ـ یـاسَنت (1766-1845م\ 1179-1261ق)، فیلسوفی فرانسوی با خوشبینی منبعث از این اندیشه که تجربۀ انسان آکنده از تعادل طبیعی و هماهنگ میان شادمانی و اندوه است و در همین تعادل میتوان معنا را کشف کرد. این اندیشه را نخستینبار در کتابی به نام «موازنه در سرنوشت انسان» در 3 جلد (1809م) که به شهرت او انجامید، شرح داد. او در کتاب دیگری به نام «نظام جهانی» در 8 جلد (1809-1812م) همین اندیشه را بیشتر بسط داد و آن را با برخی از مفاهیم کیهانشناختی مرتبط ساخت. در کانون این کتاب عظیم این اندیشه قرار دارد که هر تجربهای را میتوان بر مبنای عمل متقابل میان نیروهای قبض و بسطپذیر دریافت. آزائیس بعداً به سیاست روی آورد و به مقامهای کوچک اداری در فرانسه منصوب شد. پس از آنکه بوربُنها در فرانسه به قدرت بازگشتند، وی معزول شد و سرانجام به ادبار افتاد. سالها بعد، از سوی دولت مستمری ناچیزی به او دادند و آزائیس با همسرش، سوفی کُتُنِ رماننویس به داستاننویسی روی آورد و در نوشتن «دوست کودکان» در 12 جلد (1816م) با او همکاری کرد. این داستان دنبالۀ مجموعۀ داستانهای کودکان، نوشتۀ آرنو بِرکَن بود. (112)