نام کتاب : فقه نظام سياسى اسلام نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 89
ماركسيسم،
همين منطق ديالكتيكى را بر جامعه و تاريخ نيز پياده مىكند و بدين ترتيب، نظريه
«ماترياليسم تاريخى» را در تفسير حركت و تكامل جامعه در طول تاريخ، بهعنوان تفسير
ديالكتيكى تاريخ مطرح مىكند.
ماترياليسم
تاريخى معتقد است جامعه نخستين بشرى كه به آن جامعه كمون اوليه نيز ميگويد،
جامعهاى خالى از تضاد و درگيرى بوده و در آن، هيچ نوع مالكيت و دولت و حكومتى
نبوده است.
در
جامعه كمون نخستين، به دليل آنكه از ابزار توليد خبرى نبوده هر كس به اندازه توانش
كار مىكرده و به اندازه نيازش بهره مىبرده است. و چون انسانها با دست خود كار
مىكردهاند حاصل كار هركس، تنها به اندازه نيازش بوده است. در اين جامعه، چون
توليد بيش از نياز امكان نداشته، مالكيت خصوصى وجود نداشته، و لذا حكومت و دولت
نيز كه براى حراست و نگهبانى از مالكيّت خصوصى پديد مىآيد، وجود نداشته است.
«دولت
در ازل وجود نداشته است. جوامعى بودهاند كه بدون دولت سركردهاند و از دولت و
قدرت دولتى، هيچ تصورى نداشتهاند، در يك مرحله معين از تكامل اقتصادى كه لزوماً
به تقسيم جامعه به طبقات مربوط بود، دولت به علت اين تقسيم به صورت يك ضرورت در
آمد»[2].
پس
از پيدايش ابزار توليد و افزايش توليد بهگونهاى كه هر انسانى قادر شد بيش از
اندازه نيازش توليد كند، بهرهكشى آغاز شد و بهتدريج جامعه به دو طبقه تقسيم شد: