نام کتاب : درآمدى بر عرفان اسلامى نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 224
از مولوى به
جا مانده، حتى يك بيت كه دلالت روشنى بر مرگ شمس داشته باشد ديده نمىشود.
برخى
محققان از اين سروده كه درباره شمس گفته است:
دل و جانش چو با الله پيوست
اگر زين آب و گل شد لا كجا شد
چنين
استفاده كردهاند كه مولوى در اين بيت از مرگ شمس خبر مىدهد و نشانه اطلاع او از
مرگ شمس است[1]. اين برداشت
به چند دليل به صواب نزديك نيست.
دليل
اول: اساساً در اين بيت دلالتى بر آنچه ادعا كردهاند نيست؛ زيرا پيوستن دل و جان
به اللّه، به معناى مرگ و پايان يافتن حيات جسمانى نيست. از اين آب و گل شدن نيز
چنين معنايى نمىدهد. اصولًا دلسپردگان به خدا و واصلان محضر قدس ربوبى، هميشه دل
و جانشان به خدا پيوسته است و از عالم آب و گل بيرونند، اگرچه در خانه تن باشند و
با عالم اجسام از دريچه حيات جسمانى اختلاط و معاشرت داشته باشند.
دليل
دوم: عبارت «اگر زين آب و گل شد» خود نشانه شك مولوى در مرگ شمس است و گرنه براى
شخصى چون مولوى معلوم است كه كسى كه مىميرد به كجا مىرود.
دليل
سوم: همانگونه كه گفتيم، چنانچه مولوى از مرگ شمس باخبر مىشد، بدون ترديد به
هيجان مىآمد و هيجان او در بخش عظيمى از گفتهها و سرودههاى وى منعكس مىشد؛ در
حالى كه آنچه در سرودهها و گفتههاى او ديده مىشود نه تنها نشانه و اثرى از مرگ
شمس در آن نيست، بلكه همگى