نام کتاب : درآمدى بر عرفان اسلامى نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 223
هنگام ظهورش
در قونيه، به جز مولوى هيچكس تماس نزديك با وى نداشته و كسى را اطلاع و خبرى از
جا و مكانش نبوده است.
اينجانب
در آنچه درباره غيبت نخستين شمس پس از حضور و ظهورش در قونيه و تماس نزديكش با
مولوى نقل شده است ترديد دارم. اين داستان كه گفته شده سلطانولد به دستور پدر
براى جستوجوى شمس به همراه مقدارى پول به شام رفته و توانسته او را به برگشت به
قونيه قانع كند و او را به قونيه برگردانده است ضمن اينكه متضمن تناقضاتى است، با
بسيارى از مضامين، گفتهها و سرودههاى به جا مانده از مولوى- به ويژه سرودههاى
كليات شمس- سازگار نيست. به گمان نزديك به يقين، اين داستان ساخته و پرداخته سلطان
ولد باشد كه تلاش مىكرده بهگونهاى خود را جانشين پدر معرفى كند و با مرتبط
قلمداد كردن خود با شمس، بر جايگاه معنوى خود در نظر عامه بيفزايد. تفصيل بيشتر
اين موضوع را به جاى ديگر موكول مىكنم. در هر صورت- اين نقل صحيح باشد يا نباشد-
در مدعاى ما خللى وارد نمىكند و منافاتى با آنچه درباره شخصيت حقيقى شمس معتقديم
ندارد.
از
سرانجام شمس نيز نه مولوى و نه كس ديگر خبرى نداشته و چيزى نگفته است. هيچ مطلبى
از مولوى در دست نيست كه بر اطلاع مولوى از سرنوشت شمس پس از غيبتش دلالت كند.
اينكه برخى گفتهاند مولوى از مرگ شمس اطلاع يافته و در مرگ او سوگوار شده است،
هيچ مدرك و مستندى ندارد. با آن عشق و شورى كه در وجود مولوى نسبت به شمس وجود
داشت، چنانچه چنين خبرى بدو مىرسيد، مسلماً مهمترين حادثه زندگى مولوى پس از
ديدار و آشنايى با شمس مىشد و به طور مسلم بخش عظيمى از سرودههاى مولوى را به
خود اختصاص مىداد؛ در حالى كه در آنچه
نام کتاب : درآمدى بر عرفان اسلامى نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 223