نام کتاب : درآمدى بر عرفان اسلامى نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 222
به رغم آنچه
برخى مورخان و تذكره نويسان بر مبناى حدس و گمان درباره نسب و مشايخ شمس گفتهاند،
حقيقت آن است كه هيچ اطلاع مستند و قابل اعتمادى در اين زمينه وجود ندارد و آنچه
گفته شده، فراتر از حدس و گمان نيست. آنچه ناشناخته بودن شمس را مسلم مىكند، گفته
صريحى است كه سلطان ولد در اين زمينه دارد. وى از قول مريدان مولوى كه از سرگرمى
شبانهروز شيخ و مرادشان با مهمان ناآشناى تازه رسيدهاش گلهمند بودند، چنين مىسرايد:
در شناعت در آمدند همه
آن مريدان بى خبر چو رمه
گفته با هم كه شيخ ما ز چه رو
پشت بر ما كند ز بهر چه او
چه كس است اينكه شيخ ما را او
برد از ما چو يك كهى را جو
كرد او را ز جمله خلق نهان
مىنيابد كسى ز جاش نشان
روى او را دگر نمىبينيم
همچو اول برش نمىشينيم
ساحر است اين مگر به سحر و فسون
كرد بر خويش شيخ را مفتون
ورنه خود كيست او و در وى چيست؟
با چنين مكر مىتواند زيست؟!
نى ورا اصل و نى نسب پيداست
مى ندانيم هم كه او ز كجاست؟
از
ابيات فوق استفاده مىشود كه شمس در هنگام ارتباطش با مولوى، حشر و نشرى با مردم
نداشته و در همان هنگام نيز كسى را خبر از جا و مكان شمس و مولوى نبوده است. گويى
شمس، مسؤوليت خاصى نسبت به مولوى احساس مىكرده و خود را موظف به تربيت و تعليم او
به طور ويژه مىدانسته و ظهورش تنها ظهور براى مولوى بوده، نه براى ديگران و به
همين دليل در
نام کتاب : درآمدى بر عرفان اسلامى نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 222