ديوانگى تكليف از او ساقط است؛ ولى در حال عقل
تكليف بر او ثابت مىباشد.
شرط
سوم- قدرت:
10-
يكى از شرائط تكليف قدرت است، بنابر اين شخصى كه عاجز از انجام دادن طاعتى
مىباشد، نسبت به آن طاعت معذور است و تكليف از او ساقط مىباشد، چه آن تكليف امر
الزامى باشد، مانند قيام در حال نماز، كه از شخص مريض و عاجز از قيام ساقط است، يا
اينكه آن تكليف نهى تحريمى باشد، مانند حرمت هلاكت نفس، كه حرمت نهى تحريمى- هلاكت
نفس- از كسى كه در غرقگاه آب واقع شده است و از نجات دادن خود عاجز مىباشد
برداشته شده است.
11-
هرگاه عمل به تكليف حيات شخصى را تهديد كند- مانند اينكه شخصى در بيابان گير كرده
و براى رفع گرسنگى جز گوشت مردار كه نجس است و خوردن آن حرام مىباشد به چيزى
دسترسى ندارد، و اگر بخواهد به تكليفِ نهى از خوردن مردار عمل كند از گرسنگى
مىميرد- به جهت حفظ حيات تكليف از آن شخص ساقط مىشود؛ مگر در دو مورد:
اول: در
جهاد، كه هرگاه جهاد واجب باشد در هيچ حال ساقط نمىشود.
دوم:
اگر فردى كسى را از روى تهديد وادار كند كه مسلمانى را به ناحق به قتل برساند، در
اين فرض امتناع از قتل بر او واجب است، هرچند حيات خودش در خطر باشد.
12-
اگر مكلّف با دو تكليف مواجه شود، به گونهاى كه قادر نباشد هر دو تكليف را با هم
انجام دهد، مانند اينكه وقت نماز واجبش تنگ شده و جان شخصى هم در معرض خطر باشد-
به طورى كه اگر در آن وقت نماز بخواند آن شخص تلف مىشود و اگر آن شخص را نجات دهد
نماز او قضاء مىشود- در اين گونه موارد كه دَوَران امر بين أهمّ و مهمّ است بايد
تكليف أهمّ را انجام دهد؛ هرچند اگر تكليف مهم را انجام دهد نيز قبول است، اگرچه
نسبت به ترك أهمّ كه تكليف فعلى او بوده است معصيت كار مىباشد؛ ولى اگر دو تكليف
مساوى هم باشند، مانند اينكه دو نفر مؤمن در حال