437- اگر دست كسى به گونهاى تَرَك خورده باشد كه
داخلش ديده شود، بايد آب را به داخل آن برساند؛ ولى اگر داخل تَرك ديده نشود، يا
شك كند كه داخل آن پيدا است يا نه، شستن ظاهرش كفايت مىكند؛ هرچند شستن باطن آن
أحوط است.
438-
اگر در اعضاء وضوء آبله يا چيزى شبيه به آن باشد، شستن و مسح ظاهر آن كافى است،
هرچند سطح ظاهر آن پاره شده و پوستش باقى مانده باشد، بلكه اگر قسمتى از پوست آن
كنده شود، لازم نيست آب را به زير قسمتى كه كنده نشده است برساند؛ ولى چنانچه پوست
كنده شده به گونهاى است كه گاهى مىچسبد و گاهى جدا مىشود، بايد زير آن را
بشويد.
439-
پينهاى كه روى زخم مىبندد، مادامى كه كنده نشده است و جزء بدن حساب مىشود شستن
روى آن كافى است، هرچند زخم خوب شده و كندن روى آن آسان باشد؛ و چنانچه روى زخم
دوايى گذاشتهاند كه به آن چسبيده و به منزله پوست شده است، حكم جبيره را دارد و
شستن روى آن كافى است؛ البتّه بعد از خوب شدن زخم اگر مشقّت نداشته باشد بايد آن
را بكنند.
كيفيت
وضوء كسى كه دستش ناقص است:
440-
كسى كه دست او از آرنج قطع شده است، شستن بازو بر او واجب نيست.
441-
كسى كه دست او پايينتر از آرنج قطع شده است، بايد مقدارى را كه مانده است بشويد.
442-
كسى كه از بالاى مرفق فاقد هر دو دست مىباشد، بايد وضوء ارتماسى بگيرد، يعنى صورت
را به قصد شستن وضوئى در آب فرو برد يا زير شير آب بگيرد، و با رعايت ترتيب- يعنى
از بالا به پايين- از آب خارج كند؛ و اگر وضوء ارتماسى برايش ممكن نيست- مثلًا آب
در آفتابه است- بايد براى شستن صورت نائب بگيرد، و نائب صورت او را بشويد.
443-
كسى كه دو دست او از پايين مرفق قطع شده است، بايد مقدار باقى مانده آن را خودش به
قصد وضوء بشويد.