إدلال
آن است كه شخص علاوه بر داشتن عُجب از خداى تعالى نترسد، و خود را نزد او عزيز
بداند، يعنى به جهت عبادات و اعمال خويش معتقد باشد كه بر خدا حق دارد، و استبعاد
كند كه خدا او را به مكروه مبتلاء كند.
401-
إدلال از عُجب بدتر است، ولى عبادت را باطل نمىكند.
402-
ايمنى از عقاب الهى بر عابد و يأس از رحمت او بر گناهكار، هر دو حالت گناه و حرام
مىباشند، ولى مبطل عبادت نيستند.
ششم-
خلوّ از سَمعه (شنواندن):
403-
اگر مكلّف عبادتى- مثلًا نماز- را به قصد شنواندن به مردم بجا آورد، و اين قصد
تمام انگيزه يا جزء انگيزهاش باشد، مبطل عبادت است.
هفتم-
متّحد نبودن عبادت با ضمائم محرّمه:
404-
عبادت نبايد با ضمائم محرّمه متّحد باشد، پس اگر چيز حرامى- مانند دست بسته نماز
خواندن، يا آمين گفتن بعد از قرائت حمد- متّحد با نيّت عبادت و يا متّحد با جزئى
از اجزاء عبادت شود، عبادت را باطل مىكند؛ ولى اگر چيز حرامى با عبادت به نحو
اجتماع امر و نهى باشد، يعنى چيز حرام خارج از عبادت و مقارن با آن باشد- مانند
خواندن نماز در وقت وجوب إزاله نجاست از مسجد- عبادت را باطل نمىكند.
405-
اگر در بين عبادت داعى محرّمى براى جزئى از اجزاء آن عارض شود- مثلًا از مكلف اول
نيّت صحيح كرده باشد، و اشتباهاً مشغول خواندن سورهاى شود كه سجده واجب دارد، و
پيش از رسيدن به آيه سجده بفهمد- تنها همان جزء باطل مىباشد، و چنانچه آن جزء را
رها كند و با خواندن سورهاى كه سجده واجب ندارد اين جزء را تدارك نمايد، عبادت و
نمازش صحيح مىباشد.
هشتم-
ضمائم راجحه يا مباحه محرّك انجام عبادت نباشند:
406-
اگر ضميمه مباحه يا راجحه در عبادت باشد- مثلًا مكلف وضوء بگيرد به قصد قربت و خنك
شدن، يا به قصد قربت و تعليم غير- چنانچه قصد قربت سبب