نام کتاب : گوشهاى از تاريخ جهاد مردم افغانستان از نگاه حضرت آيت الله محسنى نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 128
بعد ما نزد خود فكر كرديم، گفتيم: اگر اين زن
جاسوس باشد حتماً ما را گرفتار مىكند و كشته مىشويم، بعد از كشته شدن ما، اين
سىهزار افغانى چه ارزش دارد؟ اگر راستگو بود، دوباره برمىگردد و پول ما را نيز
به ما پس مىدهد. پول را به او داديم. خانم رفت و گفت: ممكن است دو روز بعد دوباره
نزد شما بيايم.
بعد
از دو روز اين خانم دوباره آمد و ديديم كه يك جوان نيز به همرايش است؛ ما فهميديم
كه اين جوان پسرى او است. فوراً تفنگ را آورديم و به پسر او گفتيم ساكت باش! اگر
خود را تكان دهى با گلوله به فرقت مىزنيم. بعد دست و پاى آن پسر را با ريسمان
بستيم و برديم داخل اطاق؛ وقتى داخل اتاق برديم، مادرش گفت: اين دشمن خدا را
بكشيد! من نمىخواهم كه او زنده باشد. بعد سىهزار افغانى را نيز به ما پس داد و
گفت: اينهم سىهزار افغانى شما! خودش از اتاق بيرون شد. بعد از بيرون شدن او ما
آن دشمن خدا را كشتيم و در داخل گونى انداختيم و در نزديكى سحر جسد اورا در گوشهى
از جاده انداختيم.
بعد
فردا صبح با لباسهاى مبدل بيرون شديم، آمديم در آنجايى كه جسد او را انداخته
بوديم؛ ديديم كه يك افسر با چند نفر سرباز دولتى از آن
نام کتاب : گوشهاى از تاريخ جهاد مردم افغانستان از نگاه حضرت آيت الله محسنى نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 128