نام کتاب : عدالت صحابه در پرتو قرآن، سنت و تاريخ نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 125
از اين حديث روشن مىشود كه آن
زن و حاطب، عادل نبودهاند و عجيب اين است كه عمر حاطب را فحش داده است درحالىكه
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله عدم كفر او را تصديق كرده بود.
-
از براء روايت شده است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله روز جنگ احد پنجاه نفر
پياده نظام را به فرماندهى عبد اللّه بن جبير [بر تنگهاى از كوه احد] گماشت و
فرمود: حتى اگر ديديد پرندگان ما را مىدرند، اين مكان را رها نكنيد تا اين كه به
دنبال شما بفرستم. اگر ديديد ما دشمن را شكست داديم و از پاى درآورديم باز هم سنگر
را رها نكنيد تا زمانى كه پيكى را بفرستم. [با پيروزى اوليه، مسلمين مشغول
جمعآورى غنيمت شدند] برخى از آن پنجاه نفر گفتند: به خدا قسم به سوى مردم مىرويم
تا سهم خود را از غنايم به دست آوريم. با رها شدن تنگه، خالد بن وليد لشكر اسلام
را دور زد و وضعيت خطرناكى براى مسلمانان پيش آمد، بهگونهاى كه مشركان به دنبال
قتل پيامبر صلّى اللّه عليه و اله بودند و فرياد مىزدند محمد صلّى اللّه عليه و
اله كجاست؟ پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مسلمانان را از پاسخ دادن منع مىكردند [در
چنين وضعيتى] عمر اختيار از كف داد و پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را معرفى كرد.[1]
در
بسيارى جاهاى ديگر نيز عمر نتوانست خود را كنترل كند.
-
از ابن عباس روايت شده است كه ... [پيامبر در حال احتضار بودند كه فرمودند:
براى
من قلم و دوات بياوريد تا براى شما چيزى بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد.
بعد
از اين سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و اله] اصحاب با هم نزاع كردند. درحالىكه در
محضر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله سزاوار نيست نزاع شود. [برخى] از اصحاب گفتند
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله هزيان مىگويد.
نسبت
هزيان به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كه به هوىوهوس سخن نمىراند، با ايمان
منافات دارد تا چه رسد به عدالت.[2]