نام کتاب : عدالت صحابه در پرتو قرآن، سنت و تاريخ نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 124
- عروه نيز مىگويد: از اهل
«افك» نام برده نشده، مگر حسّان بن ثابت و مسطح بن اثاثة و حمنه بنت جحش در ميان
افراد ديگرى غير از [اهل افك است] با اين كه مسطح بدرى است [ولى به عايشه همسر
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله نسبت ناروا داد].[1]
از
مسور و مروان در جريان حديبيه روايت شده كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به
اصحابش فرمود:
قوموا
فانحرّوا ثمّ أحلقوا. قال: فو اللّه ما قام منهم رجل حتى قال ذلك ثلاث مرّات فلمّا
لم يقم منهم أحد دخل على أمّ سلمة فذكر لها ما لقي من النّاس ...؛[2]
برخيزيد
و شتر «نحر» كنيد، سپس سرهايتان را بتراشيد. گفت: سه مرتبه پيامبر صلّى اللّه عليه
و اله آن را تكرار كرد و قسم به خدا هيچكس از جا حركت نكرد؛ هنگامى كه هيچيك از
آنان حركت نكردند، پيامبر صلّى اللّه عليه و اله بر ام سلمه وارد شد و آنچه از
مردم بر حضرتش رسيده بود، با او در ميان گذاشت.
از
اين حديث برمىآيد كه اصل اوليه بر عادل نبودن همه صحابه است!
-
عبيد اللّه بن ابى لامع روايت مىكند كه از حضرت على عليه السّلام شنيدم كه [خطاب
به آن زنى كه مىخواست خبر حركت مسلمانان را به سوى مكيان برساند] گفتيم خودت نامه
را بيرون مىآورى يا تو را بازرسى كنيم. نمامه را از ميان موهاى خود بيرون آورد.
نامه
را خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله آورديم. متن نامه چنين بود: از حاطب بن أبى
بلتعه به گروه مشركان ... [تا پايان نامه كه چنين آمده]: بعد از ورود اسلام ديگر
رضايت به كفر به هيچ عنوان ممكن نيست. پيامبر صلّى اللّه عليه و اله فرمود: يقينا
خداوند شما را تصديق مىكند.
عمر
گفت: به من اجازه بدهيد تا گردن اين منافق را بزنم.[3]