نام کتاب : عدالت صحابه در پرتو قرآن، سنت و تاريخ نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 123
- از عايشه در مورد ماجراى
«افك» روايت شده است:
فقام
سعد بن معاذ ... فقام سعد بن عبادة و هو سيّد الخزرج و كان قبل ذلك رجلا صالحا و
لكن احتملته الحميّة فقال: كذبت! لعمر اللّه لا تقتله و لا تقدر على ذلك فقام سيّد
بن الحضير فقال: كذبت لعمر اللّه، و اللّه لنقتلنّه فإنّك منافق تجادل عن
المنافقين فثار الحيّان (الأوس و الخزرج) حتى همّوا و رسول اللّه على المنبر فنزل
فخفّفهم حتى سكتوا و سكت؛[1]
[رسول
خدا ... بر منبر فرمود: اى گروه مسلمان، كيست كه اگر من مردى را كه شرش به اهل بيت
من رسيده، كيفر كنم، عذر مرا بفهمد و مرا ملامت نكند] سعد بن معاذ انصارى برخاست و
عرض كرد: من راحتت مىكنم، اگر از اوس باشد گردنش را مىزنم، و اگر از برادران ما
يعنى قبيله خزرج باشد، هر امرى بفرماييد اطاعت مىكنم.
سعد
بن عباده كه رئيس خزرج و قبلا مردى صالح بود، آن روز دچار حميّت و تعصب شده، از جا
برخاست و به سعد گفت: به خدا سوگند دروغ گفتى، تو او را نمىكشى، و نمىتوانى
بكشى، پس از وى اسيد بن حضير، پسرعموى سعد برخاست، و به سعد بن عباده گفت: تو دروغ
مىگويى، چون مردى منافق هستى، و از منافقان دفاع مىكنى، به خدا قسم ما او را
مىكشيم؛ پس دو قبيله اوس و خزرج از جا برخاسته، به هيجان آمدند و تصميم گرفتند،
با هم بجنگند. اين در حالى بود كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله بر فراز منبر
بود. پيامبر صلّى اللّه عليه و اله از منبر فرودآمدند و آنها و مردم را به آرامش
فراخواندند، تا همه ساكت شدند و آن جناب هم سكوت كرد.[2]
به
باور نگارنده، اين داستان به منزله سنگى در دهان قائلان به عدالت همه صحابه است.
[1] . محمد بن اسماعيل البخارى،
صحيح بخارى، ج 9، ص 457.
[2] . توجه كنيد كه صحابه در حضور
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله چگونه با هم نزاع كردهاند.
نام کتاب : عدالت صحابه در پرتو قرآن، سنت و تاريخ نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 123