نام کتاب : عدالت صحابه در پرتو قرآن، سنت و تاريخ نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 122
بازگشتنش پرسيد] گفت: در زمان
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به اين كار امر مىشديم. عمر از وى براى اين كارش
بينه خواست. ابو موسى به مجلس انصار رفت و از آنها خواست تا برايش شهادت بدهند؛
گفتند: براى چنين امرى جز ابو سعيد خدرى كه كوچكترين ما است، ديگران شهادت
نمىدهند. ابو سعيد خدرى را پيش عمر برد و برايش شهادت داد.
عمر
گفت: اين دستور رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله بر من پوشيده مانده است؟ [خود وى
اقرار كرد:] مرا معامله بازارها از اين كار مشغول ساخت.[1]
و[2]
-
عمر درباره ديه سقط جنين از مسلمانان مشورت خواست. مغيرة بن شعبه گفت: پيامبر صلّى
اللّه عليه و اله را مشاهده كردم كه به آزادى عبد يا امه حكم كرد. عمر گفت:
كس
ديگرى كه همراه تو بوده [باشد] در مقام شاهد[3]
بياور. او هم محمد بن مسلمه را آورد.[4]
مغيرة
بن شعبه مىگويد: محضر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله رسيدم ... ابو بكر گفت:
آيا كس ديگرى همراه تود بود؟ گفت: آرى، محمد بن مسلمه همراهم بود.[5]
-
از حضرت على عليه السّلام روايت شده است كه اگر شخصى از پيامبر صلّى اللّه عليه و
اله روايتى بازگو مىكرد، او را [براى صحت روايتش] قسم مىداد، پس از قسم خوردن
او تصديقش مىكردم.[6]
[2] . در بعضى نسخهها آمده است
كه اگر شاهد نياورى تو را ضرب و شتم مىكنم. در نسخه سوم نيز نقل كردهاند: يا
شاهد مىآورى يا اينكه استخوانهاى پشت شما را مىشكنم و شكمت را لگدمال مىكنم.
[3] . خواننده عزيز خود قضاوت كند
كه صحابه چگونه عدالت همديگر را منكر بودهاند و براى امور كوچكى از همديگر شاهد
مىطلبيدند، آيا سزاوار است كه ما همه آنان را عادل بدانيم؟
[4] . محمد بن يزيد ابن ماجه، سنن
ابن ماجه، ج 8،( دية الجنين) ص 79.
[5] . سنن ابن ماجه،( باب ميراث
جده)، ج 8، ص 203. جريان از اين قرار است كه زنى از ابو بكر درباره ميراث جده،
سؤال كرد، وى گفت: در كتاب خدا چيزى نيست و از سنت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
اله هم چيزى نمىدانم. از مردم سؤال كرد؛ مغيرة بن شعبه گفت: پيامبر صلّى اللّه
عليه و اله يك ششم مىبخشيدند، ابو بكر از وى شاهد ديگرى خواست ...( مترجم).
[6] . محمد بن يزيد ابن ماجه، سنن
ابن ماجة، ج 4، ص 310.
نام کتاب : عدالت صحابه در پرتو قرآن، سنت و تاريخ نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 122