آنچه
كه مهم و درعينحال مشكل است تحديد مفهوم عبادت است زيرا مراد از عبادت اطاعت
نيست، قرآن اطاعت پيغمبر و اولى الامر را واجب گردانيده درحاليكه عبادت آنان شرك
است، اطاعت مادون از مافوقش مطابق روش عقلائى است، منتهى اطاعت مخلوق به معصيت
خالق جائز نيست.
محمد
بن عبد الوهاب مخترع فرقه وهابى در رساله كشف الشبهات كه بعضى آنرا بفارسى بنام
ازاله شبهات ترجمه كرده ميگويد اله كسى است كه بخاطر تقرب و استشفاع مورد تعلق
قلبى قرار گيرد، اين معنى نيز اختراع خود اوست و ربطى به لغت و شريعت ندارد و
مهمترين ركن اساسى اشتباهات وهابيها همينجا است كه معناى عبادت را نفهميدهاند و
هرچيز را عبادت دانستهاند و موجب شرك، حالا اين ادعاى او يك اشتباه فكرى بوده يا
وظيفه سياسى، خدا ميداند ولى جمعى از مسلمانان خوشنيت و كم معلومات فريب او را
خوردند و معتقد شدند كه اكثر مسلمانان جهان مشركند، و مفاسد و مصائب زيادى از اين
فرقه بجهان اسلام رسيده است كه مفكّرين شيعه و سنى تاكنون دهها كتاب درباره اين
فرقه نوشتهاند.
ما
قبلا گفتيم كه تمام دانشمندان مذاهب اسلامى اتفاق نظر دارند كه عبادت غير خداوند
موجب شرك و خروج از اسلام است و هيچكس در آن اختلافى ندارد و لذا بايد معناى
عبادت را بطور صحيح بدست آورد. كه از افراط و تفريط در اين وادى خطرناك نجات پيدا
كرد.
عبادت
بمعناى مطلق تعظيم و خضوع هم نيست، تعظيم شعائر اللّه در قرآن مجيد موجب تقواى
دلها قرار داده شده است. درباره حضرت رسول خاتم (ص) آمده است
«وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ» درباره والدين ميفرمايد:
«وَ
اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» و بطور عام
ميفرمايد: أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ.
بنابراين بايد گفت كه عبادت تعظيم بعنوان خالق