همين مالكيت حقيقى تكوينى او پايه مالكيت تشريعى
او ميباشد و از اينجا است كه تمام حكومتهاى انسان بر همنوعان آن باطل و غير
قانونى است حكومت كردن بر انسانها حرام است و پذيرفتن آن بر مردم نيز حرام و تنها
حكومت در فرضى مشروع و قانونى است كه خداوند اجازه داده باشد و بمقدار مأذون آن و
بس ان الحكم الّا للّه.
اگر
حكومت اسلامى نباشد و اگر حاكم واجد شرائط شرعى نباشد حكومت حكومت طاغوت خواهد بود
وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ، و بايد آنرا رد كرد و لذا
در حديث آمده است
و
لا تعنهم على بناء مسجد
،
در ساختن مسجد هم حكومتهاى غاصب را يارى ندهيد.
إِيَّاكَ
نَعْبُدُ
(فقط)
ترا مىپرستيم، در اينجا كلام بشكل خطاب درآمده و بنده خدا را مخاطب قرار داده و
باز ميگويد ترا (تنها) مىپرستيم يعنى پرستش و عبادت براى غير خدا نيامده است[1].
در دين اسلام شكى نيست كه عبادت مخصوص بخداوند است و عبادت غير او- حتى پيغمبر
اكرم و امام- حرام مؤكد و ممنوع مطلق ميباشد بلكه همه دانشمندان مذاهب متفق
القولند كه عبادت غير خداوند يگانه، موجب شرك و خروج از اسلام است. مسلمان بعلاوه
توحيد خالقيت و ربوبيت و مالكيت حق، كه گذشت بايد به توحيد معبوديت او نيز عملا
معتقد و متعهد باشد.
[1] - حصر آيه دلالت بر نفى جواز
عبادت براى غير خداوند ندارد بلكه ناظر به نفى وقوع آن از جانب بنده مؤمن است. و
حرمت عبادت غير خداوند از آيات ديگر قرآن ثابت مىشود نه از اين آيه و كذا پديد
آمدن شرك از عبادت غير خدا، و احتياج به نقل آيات كثيره نيست.